
دختر داییم ، سیمین کما بیش به سمت من می چرخید و لبخند میزد از نظر من تنها دلیلش دیدن من بود .
اگر چه عقد بودیم رعایت ادب بود که جلوی جمع با هم صحبت نکنیم مادرم هندوانه ها را می شست و می گذاشت جلوی کولر تا خنک بشوند شب ستاره ها اینقدر نزدیک بودند که فکر می کردم از بالای پشت بام می شود آنها را چید !
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 862.۰۰ بایت |
| تعداد صفحات | 65 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | زهره فهامی |
| ناشر | حسن رسولی |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۶/۲۴ |
| قیمت ارزی | 3 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |