
میگفت چند سالى با هم زندگى كرديم و چند سالى هست جدا شده ايم اما اين سال هاى جدايى يک نكته را به من ثابت كرد كه آن را اعتراف میكنم: پيدا كردن تكيه گاه مطمئن و همراهِ امن كارى بسيار دشوار است!
كارى به اين ندارم كه چرا كار ما به جدايى رسيد و چه كسى مقصر بود! فقط اين را میدانم كه به مرور زمان فهميدم معناى تكيه گاهِ امن در زندگى يعنى چه؟
تكيه گاه امن يعنى اين كه بتوانى با آرامش خيال و بدون نگرانى از تمسخر، آرزوهايت را برايش ترسيم كنى و از خيالى بودن آنها هم نترسى، چون او شنونده خوبى است. او میداند چطور با لبخندى تو را در روياهاى دور و دراز همراهى كند به گونه اى كه خود را در آن خيال پردازى تصور كنى. همراهِ مطمئن و امن يعنى وقتى اشتباه كردى بتوانى آن را به راحتى به او بگويى، حتى اعتراف كنى و نگران نباشى كه يک روز همين اشتباه را به روى تو بياورد. او حتى میداند كه نبايد ايرادات و نقاط ضعف خانوادگی ات را بر صورت تو بكوبد.
او میگفت و شبيه به كسانى بود كه میخواهند تأسف و حسرتِ بر دل مانده خود را بيان كند: ما جدا شديم و چاره اى نداشتيم، هر چند اكنون نمیدانم چرا! اما اين را خوب میدانم كه در آن سالهاىِ با هم بودن، او حاشيه امنِ زندگی ام بود. او به خوبى می دانست كه نبايد به سادگى قضاوتت كند و از يک تصميم نادرست، كلِ وجود تو را زير سؤال نبرد. حتى بارها متوجه شدم كه با ابراز محبت و علاقه توسط منِ احساساتى، هيچ سوءاستفاده اى نكرد و از چشمش نيفتادم. هيچ گاه طورى رفتار نمیكرد كه خود را كوچك تر از او بشمارم و حتى در نظر دادن و بيان عقيده، طورى رفتار میكرد كه انگار خودم آن حرفها را زده ام و اين فكرِ بكر از من بوده است!
با تعجب گفتم با همه اين تعاريف از آدمِ امن و تكيه گاه مطمئن، چرا كار شما به جدايى رسيد؟
بدون تغيير در نگاهش جوابى را داد كه فكر كنم بارها آن را براى خودش تكرار كرده بود: گاهى اوقات انگار گِلِ دو نفر براى هم ريخته نشده، هر چند كه هر دو آدم هاى خوبى باشند... من در آن لحظه اين تصميم را گرفتم و او را هم مجبور به همراهى كردم اما مى دانم كه ديگر تكيه گاهى امن چون او را نخواهم يافت.
نويسنده امروز ما يك نقطه كانونى براى قصه اش ساخته است: يک عمارت. اين نقطه، مركز تمام امروز و گذشته خيلى از آدم هاست كه میروند و میآيند ولى انگار زندگیشان به اين نقطه پرگار متصل است. او در قصه اش شخصيت هايى را میسازد كه مانند صحبت اوليه، يا تا يک جايى و يا براى هميشه همراه امن آدم هستند ولى شايد قدرشان را تا هستند ندانيم. اين همراهى بستگى به پيشينه و شخصيت هر كس دارد كه آيا میتواند مسير را ادامه دهد يا براساس يك قضاوت، سوءتفاهم و حتى تصميمى آنى همه چيز را رها میكند و میرود تا روزى ديگر و زمانى در آينده باز گردد. البته اگر جايى براى جبران يا ساختنِ گذشته باشد!
با عمارت احتشام همگام نويسنده اى شويد كه اولين كار خود را در شادان دارد، اگر چه سابقه قبلى در نوشتن داشته است. ترديد ندارم خواهيد پسنديد.
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 5.۸۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 572 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | نرگس رضایی |
| ناشر | شادان |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۶/۰۹ |
| قیمت ارزی | 5 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
قلم نویسنده خیلی روان و جذابه، جوری که ناخودآگاه با شخصیتها همراه میشی و نمیتونی کتاب رو زمین بذاری. فضاسازیهاش اونقدر دقیق و دلنشین بود که من موقع خوندن، خودم رو وسط عمارت و کنار شخصیتها حس میکردم. شخصیتپردازیها هم خیلی طبیعی بودن ،انگار با آدمهای واقعی سروکار داری، با همهی ضعفها و قوتهاشون. بیشتر چیزی که منو تحت تأثیر قرار داد، پیامهای قشنگ پشت داستان بود ،اینکه توی زندگی گاهی بیشتر از هر چیز دیگهای نیاز به درک شدن داریم. این حس توی روایت خیلی خوب منتقل شده و باعث میشه آدم بعد از بستن کتاب هنوز بهش فکر کنه. در کل میتونم بگم عمارت احتشام فقط یه رمان عاشقانه یا خانوادگی نیست، بلکه یه تجربهی احساسی و فکریه که تا مدتها همراهت میمونه.
خیلی رمان خوبی بود هم عاشقانه و هم احساسی و هم هیجان انگیز. 🌹🌹❤️❤️🙏🙏 و خیلی ممنونم که نویسنده ای به این موضوعات پرداخته بود همه اون اتفاق ها واقعی بودن هر چند من اینجا بزرگ شدم ولی مادرم و اقوامی که دارم همیشه از این موضوعات شنیده بودم. کتاب رو میتونم در یک جمله خلاصه کنم انسانیت بهترینه همیشه و در همه ادوار و قرن ها .
به نظر من نویسنده موضوعات جدیدی رو انتخاب کرده و یک داستان عاشقانه رو با رویدادهای اجتماعی ترکیب کرده .واقع بینانه است و اینکه بسیاری از موضوعات مطرح شده هم بر اساس واقعیت هست به جذابیت اثر افزوده.کلا من آثاری رو که بر اساس وقایع حقیقی نوشته شدن میپسندم.
همه چیز عالی و سر جای خودش بود از شخصیت پردازی تا توصیف زمان ها و مکان ها مثل یک قرمه سبزی جاافتاده .جسارت نویسنده رو در انتخاب چنین موضوعاتی دوست داشتم البته شاید به مذاق همه خوش نیاد اما واقعیات جامعه بود .من این کتاب رو دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم .
از همون صفحات اول حس کردم با یه داستان متفاوت طرفم،داستانی که شیرینی عشق و زندگی و تلخی روزگار رو کنار هم نشون میده و یادآوری میکنه چقدر پیدا کردن یک تکیه گاه امن توی زندگی ارزشمنده. بسیار لذت بردم .علی الخصوص از اطلاعات صحیح پزشکی و نگارش روان .متشکرم
از کتابای خوب بود که ارزش خوندن داشت .اینکه از زبان دو تا راوی هم روایت میشه به نظرم جالب و بدیع بود و بقیه رمانهای این نویسنده هم که خوندم همین سبک و سیاق رو داشتن که خیلی مورد پسندم بود .نگارش هم روان و سلیس بود .متشکرم
دستتون درد نکنه خانم نویسنده شخصیت پردازی و روایت عالی فقط کاش از تلخی ها کم میکردی
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم و از نمایشگاه کتاب خریدمش. میتونم بگم عالی بود عالی
عالی بود از بهترین رمان های بر اساس واقعیت
کتاب خوب و فاخری بود سپاس از فیدیبو