
در آمیزهای از واقعیتهای روزهای گذشته به طور درکنشدنی در خود فرورفته بودند. معلوم نبود چه مسیری را ذهنشان در پیش گرفته است هرچند کسی مجبورشان نکرده بود به آنچه را که باب میلشان نیست، فکر کنند. یقیناً به طور مجزا جهان آینده خود را از منظر تمایلات پنهان با حسی متفاوت جستجو میکردند.
سیاوش، آرش و کاوه باورهای متفاوتی داشتند. به باور سیاوش دنیا آنقدر نمیتوانست زشت باشد که در پلشتیها، مدام دیده بربندد از طرفی نه آنقدر زیباست که رؤیاهایش خیلی زود به واقعیت تبدیل شوند.
اما آرش با زبان گلایه به خود نگاه میکرد و باورداشت که شادی دیربهدیر به او سر میزند.
سیاوش پندار او را هراسی در درونش نسبت به آینده حس مینمود و تصور میکرد، این حس روحش را خواهد آزرد.
تصور آرش از بعضی اتفاقات گذشتهاش بخصوص سربازی کابوسی بود در شب تار بی مهتاب و حس میکرد هر اتفاق ریزودرشت، خلق یک حس غم یا شادی هست که در صفحه زلال روحش مینشیند، ریشه میزند و جوانه میشود. برعکس سیاوش تمام آن روزهای گذشته را جزئی از متن واقعیت زندگیش میدانست. متنی که تدبیر یا تقدیر بر صفحهی ذهنش حک نموده بود. اما دوباره بازگشتن به آن روزها را میل عمیق نداشت و بیشتر آن را هراسی توأم با برانگیختن احساسی نه آنچنان خوب برای خود میدید.
کاوه اما همیشه از عشق و امید سخن به میان میآورد و به تکرار به خود و دوستان تأکید میکرد تنها عشق و امید میتواند آدمی را در هر سنی به جلو هدایت کند.
آنها بی شک آدم بودند و جای هیچ شک و تردیدی نبود که احساسی بسان دیگر آدمها داشته باشند. شخصیت کاریزمای سیاوش، مهربانی و لبخند همیشگی آرش و مرد پایکاری چون کاوه در این شرایط حاکم بر جامعه، آیا رنگ خود را حفظ خواهند نمود.
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 1.۴۳ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 210 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | اکبر قاسمنژاد |
| ناشر | متخصصان |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۵/۲۰ |
| قیمت ارزی | 5 دلار |
| قیمت چاپی | 150,000 تومان |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
پربار و آموزنده