روزهای کش دار
دبیر شیمی تازه سر کلاس آمده بود که حلیمه صدایش را ریز کرد و کنار گوشم گفت: «مریم فکر کنم فردا می خواد برات خواستگار بیاد...»
حرفش چندان برایم تازه و جذاب نبود، اما میخواستم بدانم این چه خواستگاری است که حلیمه که خانه شان چند محله از ما دورتر است، از آمدنش خبر دارد.
- خواستگار که زیاده! حالا کی هست؟
- پسر همسایه مون.
- پسر همسایه شما کیه؟
- همین رو بگو، این همه دختر توی محله رو ندیده فقط تو رو دیده؟!
وقتی این حرف را زد انگشت اشاره اش سمت خودش بود و چشم نازک کرده بود.
- منو از کوجا دیده؟
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 4.۵۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 240 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۰۰:۰۰ |
نویسنده | مریم شیدا |
ناشر | روایت فتح |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نماز اکبر را خواندند،درتمام مدت فرزانه عروس خاله مریم محمدحسن را بغل گرفته بود ومراقبت میکرد -شرمنده بچه من همش پیش تو بود اذیت شدی -من با اکبرعهد بستم نذارم محمدحسن وتو اذیت بشین،شاید به نیتش بعد جندسال خدا بهم بچه بده پ.ن:نوشته چهل روزاز شهادت اکبر گذشته بودکه با این نیتش باردارشد اژکتاب آوریل ۳۰۱۵-شهید اکبرعبدالله نژاد به روایت همسر #شهید_امنیت