کتاب آ نشر ایراهستان

من را میان روزن چشمان خود گم کن

آرامشم را بشکن و جانم تلاطم کن

یک شب میان رقص بازوهای یک تندیس

لبخند خود را بر لب نرمی ترنم کن

رشکم شده موسیقی افعال چشمانت

رقصش بده خاکی به گور ساز پنجم کن

هر لحظه در یک حادثه، در یک تبی، قدری،

در انتخاب خوی خود با من تفاهم کن

اینجا کسی از جرم می حرفی نزد جامی،

از جم بیاور شورشی در کار مردم کن

مثل بخاری از سر دریای تب برخیز

ابری بشو بر آسمان جان تهاجم کن

آن دلبری هایی که از شب می کنی هرشب،

افسانه ی مرموز دنیای کوانتوم کن