درباره مجموعه یک قصه و دو قصه، حسنی و ننه حسنی و درخت سیب
جینگ و جینگه...
جینگ و جینگه...
جینگ و جینگ...
این صدای چی بود؟ صدای ساز و آواز همسایهپشتی.
چرا؟ چون جشن داشتند، شادی داشتند، عروسی و دامادی داشتند.
خُرررروپُففففف... خُرررروپُففففف...
این صدای چی بود؟ صدای خُروپُف حسنی. چرا؟ چون کاری نداشت. هروقت کاری نداشت، حوصله هم نداشت. هروقت هم حوصله نداشت، خوابش میبرد.