این نوشتار بر بال اندیشهای مغموم از کرانههای تاریک تاریخ کورسوی تراژدی را میجوید. برای ما که شکوه و عظمت غمنامه را فقط از فراسوی انسان و جهان فهمیدهایم، باور غمنامههای زمینی سخت و دشوار است. صادق هدایت آنگونه که نوشتارش به ما عرضه میکند، سوژهای است که درست در لحظات حضور در انتهای جادههای مهآلود محو میشود. چنین خواست نفیای در مدار بازی سرنوشت در فرهنگ ما امر غریبی است؛ چرا که سرنوشت به هر قیمتی نمیبایست ترک بردارد. آگاهی به بهای پیوند با اسطورهها ارزش پیدا میکند نه در گسست با آنها...