مادر
تو ای مادر دلم درگیر رویت شد
دلم شکست، اسیر رنگ مویت شد
دلم میخواد بریزم زندگیم را بپایت
منو زاییدی و این است گناهت
اگر باشی من هستم نازنینم
مادر، تو قلبمی این هست آیینم
لرزش دستت دل و فکرم رو لرزاند
نباشی مرده ام ای ماه تابان
مه چارده خجل مانده ز رویت
منم بی کس شدم رفتم ز کویت
مادر قلبم شکست از بس که خوبی
خاک پایت می شم الان به زودی
تو کوه صبری ای خورشید تابان
بدون تو ندارم من در بدن جان...
-از متن کتاب-