[رستم با یک درخت بر دوش که به زحمت آن را با خود به درون صحنه میکشد، وارد میشود. درخت را در گوشهای از صحنه قرار میدهد، دوباره به خارج از صحنه میرود و یک کنده را به داخل میآورد. کنده را به زیر درخت میکشد، خسته شده و روی کنده مینشیند و عرقش را پاک میکند. کمی بعد سهراب با پایی درون گچ و دو عصای زیر بغل خود وارد و به رستم نزدیک میشود.]