درود به شما که دستنوشتههای مرا برای خوندن انتخاب کردید. چرا بیست هفت سال خیال؟ سؤالی که ذهن شما رو به خودش مشغول کرد اما بهتره بدونید که این داستان کاملاً خیالی نیست. کاراکتر اصلی این داستان یک شاعره، من نیستم. موجود خیالی ذهن من هم نیست. داستان برگرفته از یک حادثه است. همیشه یک حادثه در زندگی هر شخص نتایج متفاوتی به جا میگذارد. نتایجی همچون ترس، خشونت، یا آرامش. اما در هر صورت همهی اینها تبدیل به خاطراتی شیرین یا تلخ میشود که شاید تا آخر عمر او را حتی برای لحظهای رها نکند. زندگی روزمرهی ما نیز جزئی از قوانین است که بایدها و نبایدهایی بر آن حکومت میکند که باید خاطراتی تلخ یا نباید خاطراتی تلخ باشد. خاطراتی که بر هر فرد تأثیراتی مجازی به جا میگذارد تا آنها در برخورد با آن تصمیمات متفاوتی را اتخاذ کنند.