شب که میخواهم بخوابم، هزار فکر و خیال به سرم هجوم میاره. فردا صبح دخترم که کلاس اوّل ابتدایی است، قراره سر صف صبحگاهی مدرسه به عنوان مجری برنامهها رو اعلام کنه و دوستاش به نوبت بیان و آن برنامهها رو اجرا کنند. توی یک برگ خطدار با خط خودش چیزهایی رو که میخواد سر صف بگه نوشته. قبل از خوابیدن آنها رو باهم یه مروری میکنیم. از طرفی فردا صبح سر کار هزار و یک مشغله کاری دارم که باید به آنها رسیدگی کنم و همزمان نوشتن کتابم را نیز تکمیل کنم. سعی میکنم بر خود مسلط باشم و یک برنامه روی کاغذ مینویسم و سعی میکنم با فرستادن صلوات به رختخواب بروم. ساعت موبایل را روی شش صبح تنظیم میکنم تا صبح خواب نمونم. فردا صبح قبل از اینکه زنگ بیدارباش موبایل از خواب بیدارم کند، از خواب بیدار میشوم. کمی روی تختخواب مینشینم تا خواب از سرم بپرد. بعد از تختخواب بلند میشوم و با کمک همسرم که تازه از خواب بیدار شده، وسایل دخترم رو آماده میکنیم؛ یه صبحونه مختصر شامل سیب درختی پوستکنده نگینی ریزشده به همراه نان و پنیر و بعضی وقتها گردو. صبحونه دخترم که آماده میشود، آن را داخل ظرف مخصوصش میگذارم و دخترم را از خواب بیدار میکنم تا برای رفتن به مدرسه آماده شود. خلاصه او را با سرویسش راهی مدرسه میکنم و پس از خداحافظی از همسرم، خودم نیز به سرکارم میروم. ظهر که از سر کار میآیم، از دخترم راجع به اجرایش سر صف مدرسه سؤال میکنم که چطور بود. میگه خوب بودم. از مادرش و از طریق گروه مدرسهشان نیز که پیگیر میشوم، متوجه میشوم همه ازجمله مدیر و معلم کلاسش از کار او راضی بودهاند. با خودم میگویم خدا رو شکر.
شاید اگر به کوه رفته باشید، متوجه شدهاید از پای کوه تا نوک قله مسیر پرپیچوخمی وجود دارد که باید لزوماً خود را به ابزارهایی مجهز کرد تا بتوان به سلامت به قله رسید. دنیای پرتلاطم امروزی نیز شبیه همین مسیر کوهپایه تا قله است که نشیب و فرازهای مختلفی دارد؛ چه در بحث مراودات اجتماعی و چه در بحث روابط عاطفی و خانوادگی و چه در مبحث تربیت فرزندان.
اگر ما این فرازوفرودها را به تعارضات فیمابین خود و دیگران تشبیه کنیم، سخن به گزافه نگفتهایم. بسته به اینکه مهارت ما در حل تعارضات زندگی در چه سطحی قرار دارد، به همان نسبت بازی زندگی را بهتر انجام میدهیم و از آن لذت بیشتری میبریم و جعبه ابزار ما در حل این تضاد منافع یا تضارب آرا همان گفتوگو و مذاکره است.
شاید الان که این صحبت را با شما میکنم، یاد مذاکرات هستهای یا تجاری و مذاکرات فروش بیفتید؛ ولی مطمئناً شما هم بر این باورید که مذاکرات صبحگاهی ما با خودمون، مذاکراتی که ما با همسرمون و اطرافیانمون و فرزندانمان داریم، از مهمترین مذاکراتی است که ما در سرتاسر عمرمون با آنها مواجه هستیم. در جهان کنونی شاید بتوانیم ضرر ناشی از یک شکست تجاری را سالها بعد جبران کنیم؛ ولی اگر در مسیر تربیت خانوادگی بچههامون درست عمل نکنیم یا اینکه فضای خانوادگی ما فضایی پر از تنش باشد، علاوه بر اینکه بعضاً جبران آن غیر قابل تصور است، ممکن است به سبب بروز ناهنجاریهای اجتماعی کل جامعه نیز متضرر شود. اینکه کودک ما با اعتمادبهنفس باشد یا رفتاری مبتنی بر خجولیگری از خود نشان دهد یا اینکه در ارتباط با دیگران رفتاری مبتنی بر قاطعیت و احترام متقابل نشان دهد، همه و همه به نحوه تعامل والدین با فرزندان برمیگردد که این تعامل ممکن است از طریق گفتار یا از طریق زبان بدن باشد. در نهایت اینکه اگر حالوهوای حوصله ما خوب باشد، اگر سرشار از نشاط و شادی و سرخوشی و سرزندگی و امید به آینده باشیم، حتماً روی روابطمون با همسرمان، فرزندانمان، همسایهها و اطرافیان اثر مطلوب میگذارد و همه اینها از یک خانواده خوب منتج میشود و خانواده خوب خانوادهای است که تکتک اعضای آن همدل و همیار صمیمی بوده و همفکری و تبادل نظر در آن موج بزند.
در این کتاب سعی شده است ضمن بیان تعاریفی از مذاکره و تصورات اشتباهی که در خصوص آن وجود دارد، به بررسی نحوه حل تعارض و شیوههای اصولی بیان انتقاد پرداخته و در نهایت نکاتی کاربردی درباره مذاکرات روزمره بیان شود.