روزی، روزگاری پیامبری بود به نام داوود (ع) . او علاوه بر پیامبری، حاکم و فرمان روای سرزمین فلسطین هم بود. وقتی داوود از دنیا رفت، پسرش سلیمان جانشین او شد، سلیمان (ع) درست مثل پدرش، هم پیامبر خدا بود و مردم را راهنمایی میکرد و هم فرمان روای سرزمین خود بود.
روزی از روزها، وقتی هنوز حضرت داوود زنده بود، دو نفر که با هم دعوا داشتند، نزد داوود آمدند و از او خواستند که بین آنها قضاوت کند و بگوید که حق با کدام یک از آنهاست. یکی از آنها گفت: «من مزرعهای داشتم که پُر از محصول بود.