نور، در هنر ایران، قبل از ورود اسلام نقش مهمی ایفا میکند. در فرهنگ زرتشتیان، مزدکها و مانویها، نور عنصری هستیبخش است که تمامی موجودات، از آن کسب فیض میکنند و به رشد و نمو و حرکت خود ادامه میدهند. در این فرهنگ، اهورامزدا به منزلهی روشنیِ بیکران و رنگ، اولین دختر نور است. پس از ورود اسلام به سرزمین ایران، تفکّر اسلامی باعث تکامل هر چه بیشتر فرهنگ و هنر گردید. در تفکّر اسلامی نیز نور، به مثابه حق و حقیقت است و نماد خوبی، پاکی و نیکی به شمار میرود. همچنین بحث رنگ در این سنت مقدس، جایگاهی بس ویژه دارد و بارها در قرآن کریم بدان اشاره شده است. در سدههای ششم و هفتم هجری قمری، شیخ شهابالدین سهروردی، نجمالدین کبری و نجم رازی، به مفهوم نور و رنگ در باور اشراقی خود پرداختند. چنانکه تأثیر این تفکّرات، در هنر هنرمند ایرانی به خوبی مشخص است و «نگارگر در اثر خویش، دنیایی خیالی، بدون سایه و غرق در نور را ترسیم میکند و رنگها نیز در نگارگری با عدم تبعیت از رنگهای جهان مادی، روایتگر عالمی دیگر و جهانی فراترند»(خوشنظر و رجبی، ۱۳۸۸a، ۷۰). تأثیر دیگری که در هنر هنرمند معاصر ایران، مشاهده میشود؛ تأثیر تفکّر غربی است. تأثیر این تفکّر بر هنر ایران، از زمانی شروع شد که راه رفت و آمد اروپاییان به ایران باز گردید. فکر هنرمند ایرانی جنبهی مادیگرایی به خود گرفت و از تفکّر معنوی دور شد. بازتاب نور، نیز در اثر هنرمند ایرانی تغییر کرده و یک نقطهای شد. رنگ، دیگر آن درخشندگی سابق را نداشت و بیشتر، برای القای جهان مادی بهکار میرفت. در دهههای اخیر، هنرمندانی به پا خاسته و به شیوههای متفاوت و رنج مقدس خود، هنر ایرانی را احیا کردند. به یقین، استادانی چون هادی تجویدی، حسیـن بـهزاد، حاج حسیـن مصـورالملکی، ابوطالب مقـیمی، محمدعلی زاویه، عـلی مطـیع، محـمود فرشـچـیان، هـوشنگ جزیزاده، محمدباقر آقامیری، عـباس جمالپور، مجید مهرگان، اردشیر مجرد تاکستانی و... از چهرههای ماندگار، گرانقدر و ارزندۀ هنر نگارگری معاصر ایران میباشند که سهم والایی در احیا و تجدید عظمت این هنر دارند. چنانکه این هنر ایرانی را میتوان در آثارشان مشاهده کرد. البته برخی به اشتباه، گمان کردهاند هنرمندان مکتب سقاخانه، میراثدار این هنر هستند که در این کتاب، اشارهای مختصر به آن میشود.