
دختر پرتغالی
نسخه الکترونیک دختر پرتغالی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره دختر پرتغالی
پدر من یازده سال پیش درگذشت. زمان فوتش چهار ساله بودم. هرگز فکرش را نمیکردم که روزی از او خبری بشنوم. اما حالا داریم هر دو با هم کتاب مینویسیم. این اولین سطور کتاب هستند که دارم به تنهایی روی کاغذ میآورم، البته پدرم هم به زودی مرا همراهی میکند. پدرم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. درست نمیدانم پدرم را در واقعیت چقدر به یاد دارم. لابد این گونه فکر میکنم که او را به خاطر میآورم، زیرا بیشتر مواقع به عکسهایش خیره میشوم. تنها چیزی که با اطمینان به خاطر میآورم زمانی است که من و پدرم در تراس نشسته بودیم و ستارهها را میدیدیم. در یکی از عکسها بغل پدرم روی یک مبل چرمی زرد در اتاق نشیمن نشستهایم. در عکس گویی پدرم چیز بامزهای برایم تعریف میکند. هنوز هم آن مبل را داریم، اما دیگر پدرم رویش نمینشیند. در عکس دیگری در گلخانه روی صندلی گهوارهای سبزرنگی لم دادهایم. این عکس از زمانی که پدرم چشم از جهان بست، همینجا آویزان است. حالا روی همان صندلی گهوارهای سبزرنگ مینشینم. میکوشم آن را تکان ندهم، زیرا میخواهم افکارم را در صفحات دفتر بزرگم بنویسم. بعداً همهشان را وارد رایانه قدیمی پدرم میکنم. این رایانه هم داستان خودش را دارد که بعد به آن میپردازم. حضور این همه عکسهای قدیمی عجیب است. آنها به زمان دیگری تعلق دارند.... -از متن کتاب-
نظرات کاربران درباره دختر پرتغالی