قرار است ساعت ده بامداد در جلسهای که در کاخ سفید تشکیل میشود شرکت کنم. خیلی از این بابت خوشحال هستم. چون مطمئنم خبرهای جالبی تهیه خواهم کرد. زیرا این جلسه به خاطر شخصی به نام ناخدا جیم بِیکر تشکیل میشود. او و عدهای از دوستانش پنج سال پیش به گردش و ماهیگیری در اقیانوس آرام میپردازند، اما کشتی آنها دچار توفان میشود و به یک صخره برخورد میکند و غرق میشود. ناخدا بِیکر و بیست و هفت نفر دیگر از سرنشینان آن کشتی توانستند خود را به قایقهای نجات برسانند. آنها بعد از ساعتها سرگردانی در اقیانوس سرانجام به یک جزیرهی شگفت و اسرارآمیز رسیدند. ناخدا بِیکر را دیروز در رستوران براین دیدم و او این اطلاعات را در اختیارم گذاشت. نمیدانم چه چیزی بعد از پنج سال ناخدا بِیکر را واداشته که اسرار آن جزیره را برملا کند، اما خوشحالم که ماجرا امروز معلوم خواهد شد. اتومبیل را پارک کردم. نگاهی به ساعتم انداختم و با عجله به طرف ساختمان راه افتادم. خیلی راحت سالن مربوطه را پیدا کردم و کنار چند خبرنگار دیگر قرار گرفتم. سالن پر بود از شخصیتهای علمی و اداری ایالات متحده. معاون رییس جمهور و وزیر دفاع و وزیر خارجه هم حضور داشتند. مدتی گذشت و ناخدا جیم بِیکر پشت تریبون رفت و شروع کرد به شرح ماجرا و در آخر از کوسههای عجیب و غریبی حرف زد که در خانه نگهداری میکرد. قرار شد این کوسه ها را کالبد شکافی کنند.