کتاب ژرفای احساس نشر کنکاش

در ثانیه های کند پریشانی ، همانجا که معشوق است و عاشقی در خفاست ، تویی و سنگینی انتظار تویی و سکوت لحظه ها در گذرگاه تنگ و تاریک حیات همانجا که قلبت در تلاطم است روزت ، شبت پایانی ندارد و تو چشمِ انتظار روزنه ای از نور دلت پر از دعا و پر از تمناست. تو گریزانی از درد و او چه مصمم در پی تو ناامیدش نکن ، بگذار بیاید نگاهش کن نگاهی خالص و پرعمق ، نگاهی با مهربانی که بر سر در چشمانت نوشته شده : تنها مهربانی وارد شود با نگاهت ، با نگاه پرمهرت مهربانی آرام آرام به قلبت راه می یابد و قلبِ مالامال از مهر ، مرهمی بر زخمهای روحت می شود ؛ تو صبر می کنی ، امید در می زند و سعادت وارد می شود . زمان ها ، احساسات ، حوادث ، ریشه در نیستی دارند ، ماندگاری برایشان بی معناست و هستی آنها با صبر تو محوتر و محوتر می شود . در رقص این غریبه های ناسازگار تنها بیننده بودن و نوازشگر بودن هنر است .