

بوی خوش کوهستان غریب
نسخه الکترونیک بوی خوش کوهستان غریب به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی بوی خوش کوهستان غریب
درباره کتاب بوی خوش کوهستان غریب
مجموعه داستانهای کوتاه «بوی خوش کوهستان غریب» A Good Scent from a Strange Mountain نوشتهی «رابرت اولن باتلر» در سال 1992 منتشر شد و در سال 1993 موفق به دریافت جایزهی پولیتزر شد. هر داستان این مجموعه توسط یک مهاجر ویتنامی روایت میشود که در ایالت لوئیزیانای ایالاتمتحده زندگی میکند. داستانهای این اثر عمدتاً شخصیت محور هستند و تفاوتهای فرهنگی بین ویتنام و ایالاتمتحده بهعنوان یک موضوع مهم را به تصویر میکشند. این اثر در مورد پیامدهای جنگ ویتنام و تأثیر آن بر ویتنامیها است که به دلیل جنگل مجبور به ترک وطن و خانههای خود شدهاند. این اثر پس از انتشار مورد تحسین منتقدان سراسر کشور قرار گرفت و به چندین زبان دنیا ترجمه شد. این اثر شامل شانزده داستان کوتاه است که عبارتاند از:
- آغوش باز
- آقای گرین
- سفر بازگشت
- قصهی جیرجیرکها
- نامههایی از پدرم
- میانهی پاییز
- در دشت
- داستان اشباح
- برف
- بازمانده
- آمادهسازی
- زوج آمریکایی
- بوی خوش کوهستان غریب
- سیلم
- مفقودالاثر
داستان اول کتاب «بوی خوش کوهستان غریب» اثر «رابرت اولن باتلر» بانام «آغوش باز» با روایت مردی از کشورش، ویتنام آغاز میشود. او درگذشته در مقر فرماندهی استرالیاییها نزدیک به نویی دت مشغول به کار بوده است. او مترجم بوده و ارتباط نزدیکی با افسران آن زمان داشته است. او پس از جنگ ویتنام که تمام زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده به ایالاتمتحدهی آمریکا آمده است. او در حال حاضر در جادهی مری پاپینز جنوبی در گرتنای لئزیانا زندگی میکند و در میان ویتنامیهای ساحل غربی شناخته شده است. او بر زبان انگلیسی تسلط دارد از این رو میتواند با مردم بومی آنجا صحبت کند. این مرد در این روایت در تاریکترین و آوارهترین روزهای زندگیاش به سر میبرد، او معتقد است هیچ کینهای از دشمنان و کشورش ندارد و تا جایی که توانسته برای دفاع از آن تلاش کرده است.
درباره رابرت اولن باتلر
«رابرت اولن باتلر» Robert Olen Butler نویسندهی داستانهای آمریکایی متولد 20 ژانویه 1945 است. او در خانوادهای بازیگر بزرگ شد و به تأثیر از آن تحصیل در رشتهی تئاتر در دانشگاه نورث وسترن را دنبال کرد. او در سال 1969 به نمایشنامهنویسی در دانشگاه آیووا روی آورد و پس از آن بهعنوان مأمور ویژه و بعداً بهعنوان مترجم در ویتنام خدمت کرد. او از این دوران برای نوشتن معروفترین داستانهای کوتاهش الهام گرفت و داستاننویسی را به طور جدی دنبال کرد. او در سال 1987 جایزهی Tu Do Chinh Kien را از جانبازان ویتنام به دلیل کمکهای برجستهای که او به فرهنگ آنها کرده است، دریافت کرد.
«رابرت اولن باتلر» پس از انجاموظیفه خود در ویتنام، به انتشارات Fairchild پیوست و در آنجا در قسمت نشریات تجاری مانند الکترونیک مشغول به کار شد. او با انتشار کتاب «بوی خوش کوهستان غریب» به شهرت جهانی رسید و چندین جایزه دریافت کرد. نیویورکتایمز داستانهای این کتاب را حیرتانگیز و رؤیایی معرفی کرده است. «باتلر» نویسندهای پرکار است، او بهجز این مجموعه داستان تاکنون دهها رمان، داستان بلند و مجموعه داستان کوتاه دیگر نیز منتشر کرده است.
ترجمه کتاب بوی خوش کوهستان غریب به زبان فارسی
کتاب «بوی خوش کوهستان غریب» نوشتهی «رابرت اولن باتلر» با ترجمهی «شروین جوانبخت» از سوی انتشارات خوب در سال 1399 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «شروین جوانبخت» مترجم این اثر متولد سال 1369 است و ترجمهی داستانهای دیگر انگلیسی را هم در کارنامهی کاریش دارد. «اردوگاه عذاب» اثر «هرتا مولر»، «به جنگ لبخند بزن» اثر «جین هیلی» و «خیابان تمساح» اثر «برونو شولتز» ازجمله دیگر آثار ترجمه شدهی این مترجم هستند که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود هستند.
در بخشهایی از کتاب بوی خوش کوهستان غریب میخوانیم
تصور کنید من سوار اتوبوس میشوم و شما من را میبینید؛ مردی آسیایی که از راهروی بین صندلیها نزدیک میشوم. هنوز آن قدر ماهر نشدهاید که در یک نگاه بفهمید اهل ویتنامم؛ در نگاه اول آسیاییام و قطعاً خبر ندارید داستانی را میدانم؛ داستانی درباره ارواح. تنها چیزی که میبینید مرد آسیایی نامرتبی است در اواخر میانسالی، با سرآستینها و یقهای نخنما موهایی که روی گوشها کمی به هم ریخته و به شما نزدیک میشود و صندلی کنار شما خالی است. مرد که به شما نزدیک میشود، روزنامهتان را بالا میآورید تا چهرهتان را پنهان کنید یا با اینکه در ایستگاه اتوبوسی در نیواورلئان هستیم و پشت پنجره خبری نیست بهجز یک پیاده رو و رانندهای که کیفها را به محفظه چمدانها میاندازد، برمیگردید بیرون را تماشا کنید؟ این طوری مرد متوجه میشود خوش ندارید در آن صندلی بنشیند و او که مرد آسیایی محترمی است از کنارتان میگذرد و جایی دیگر مینشیند. یا نه، نگاهتان را به او میدوزید و شاید لبخندی نصفه نیمه هم تحویلش میدهید تا بداند میتواند در صندلی خالی بنشیند؟ آن قدر تابیلاکسی راه دوری در پیش است که چه بهتر در سفر کسی پیشتان نشسته باشد. من هر ماه یک بار به بیلاکسی میروم تا دخترم را ببینم و اگر شما به من نگاه کنید تا بفهمم میتوانم روی صندلی خالی کنارتان بنشینم، داستانی واقعی درباره ویتنام برایتان تعریف میکنم.
این ماجرا سال ۱۹۷۱ در کوهستانهای مرکزی در نزدیکی آن خی اتفاق افتاد. یک روز اواخر بهار، یک سرگرد ارتش به نام ترانگ به دیدار نامزدش در شهر رفت و آنها بعدازظهر را در باغی سپری کردند و ساعات اولیه شب را در حالی که گرد گلها هنوز روی دستها و صورتشان بود، در تخت نامزدش گذراندند. بعد از آن، نوری رنگ پریده اتاق را در برگرفت و آنها به خواب رفتند. وقتی سرگرد بیدار شد، هوا خیلی تاریک بود. او زیاد خوابیده بود و از روی تختش پایین پرید و در حالی که بدوبیراه میگفت و عرق کرده بود، لباسهایش را پوشید. او را در پایگاهی در طرف دیگر کوهستان مستقر کرده بودند و صبح اول وقت با فرمانده آنجا جلسه داشت. سرگرد باید همان موقع در نیمه شب به پایگاه برمیگشت. نامزدش خیلی نگرانش بود. روزها جاده در دست نیروهای جمهوری بود، ولی شبها کمونیستها هر وقت دلشان میخواست از جنگل بیرون میآمدند و همین این سفر را بسیار خطرناک میکرد.
نظرات کاربران درباره بوی خوش کوهستان غریب