رضا جولایی(۱۳۲۹-تهران) قطعا یکی از بهترین نویسندگان معاصر ادبیات داستانی ایران است، وی با دستمایه قراردادن رخدادهای تاریخی آثار خود را به بهترین شکل ممکن خلق میکند. تمامی رمانهای وی با اقبال بسیاری از سوی جامعه کتابخوان ایران مواجه شده است، جولایی تاریخ کشور را بخوبی می داند و تمامی اتفاقات موثر در شکلگیری جریانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در ذهن خود ثبت نموده است به همین دلیل آثار وی در پیش زمینه ای تاریخی شکل گرفتهاند.
رمان «یک پرونده کهنه» مانند دیگر آثار جولایی به یکی از رخدادهای تاریخی ایران پرداخته و موضوع آن ترور محمد مسعود روزنامه نگار مبارز، آزادیخواه و شجاع کشور در سال ۱۳۲۶ است که سالهای آغازین پادشاهی پهلوی دوم در کشور است.محمد مسعود مدیر روزنامه ایران امروز بود که نگاهی تند و انتقادی به شرایط حاکم بر فضای سیاسی کشور طی دهه ۲۰ شمسی داشت. در این اثر جولایی با دستمایه قراردادن ترور هولناک محمدمسعود فضای حاکم بر کشور را در ابعاد فرهنگی،اجتماعی و سیاسی به بهترین نحو به رشته تحریر درآورده است. رضا جولایی در این رمان بهخوبی در خصوص چرایی شکل گیری حزب توده و ایدئولوژی آن در قالب داستان سخن گفته است، گمان نمیرود هیچ کتاب تاریخی به این خوبی در خصوص تولد حزب توده، آرمانها، شعارها و تمامی هزارتوهای مخفی این حزب قدرتمند در آن برهه از زمان سیاسی کشور سخن گفته باشد، آنچه مسلم است حزب توده از احزاب بسیار مهم در تاریخ سیاسی ایران است که جولایی در«یک پرونده کهنه» با قلم شیرین خود در قالب روایت یک رخداد جنایی و پلیسی بخوبی این حزب را تشریح کرده است.
جولایی با قلم شیوای خود بهخوبی احوالات پیرامون زندگی شخصی،حزبی و کاری شخصیت های مهم این رخداد را به نگارش درآورده است، تصمیم گیرندگان و مجریان ترور محمد مسعود هم از بعد احوالات درونی و شخصی و هم از بعد فعالیتهای کاری و حزبی بخوبی برای مخاطب واکاوی شده اند.رمان با جلسه مجریان و تصمیمگیرندگان اصلی ترور محمد مسعود آغاز و در فصل های به هم پیوسته داستان های شخصی هر یک از افراد ارائه شده است. تقریب اتمامی زوایای شخصیتی و زندگی خصوصی محمد مسعود در این اثر شرح داده شد است، مخاطب بصورت کامل با خط مشی و نگرش سیاسی و مطبوعاتی وی آشنا میشود و از سوی دیگر جولایی بخوبی برای مخاطب خود شرح داده است که چرا حزب توده تصمیم به از میان برداشتن این روزنامه نگار مبارز و شجاع گرفته است.
یکی از شخصیتهای اصلی این داستان در کنار محمد مسعود یک کارآگاه بازتشسته و شریف است که حتی با اینکه بازنشسته شده است از سوی اداره امنیت تهران به عنوان مسئول پرونده و انجام بررسی دلایل ترور محمد مسعود و یافتن عامل و یا عاملین این قتل سیاسی منصوب میگردد، پروندهای که قبل از اینکه به دست یحیی مستوفی داده شود توسط دیگر کارآگاهان مفسد پلیس تهران هزار پاره گشته است. بخشی از این رمان به شک و تردیدهای کارآگاه مستوفی برای پذیرش مسئولیت این پرونده می گذرد و در کنار آن جولایی زوایای زندگی شخصی وروحیات عاطفی مستوفی را برای مخاطب بیان نموده است.
گنجینه لغات قدیمی و کوچه باغی جولایی آنقدر گسترده و وسیع است که در هر بخش از کتاب مخاطب از لغات بکر قدیمی بهرهمند می شود،نگارش رمان به شکلی است که مخاطب علاقه دارد بصورت مداوم در حال مطالعه باشد تا ببیند بالاخره سرانجام«یک پرونده کهنه» به کجا خواهد رسید.
در بخشی از یک پرونده کهنه میخوانیم:
«کارآگاه پرونده را در کیف گذاشت. در آن را قفل کرد و کیف را زیر بغل گذاشت و از اداره بیرون آمد. از سر چهارراه استانبول تا کافه مادام کوکو شش دقیقه اگر تند می رفت و اگر آهسته، هفت دقیقه و نیم راه بود. امشب باید زودتر به آنجا می رسید و جایی در گوشه ای می گرفت. کافه ی مادام ، در هفته ، دو شب، شبهای سهشنبه و پنجشنبه، شام مخصوص به همراه موسیقی داشت. نوازندگان یک خانم لهستانی زیبا رو بود که پیانو مینواخت و یک مرد مسن ارمنی که ویولون سل. در این دو شب سروکله ی مشتری های مخصوص پیدا نمی شد. اما او امشب برای خوردن شام و شنیدن موسیقی به آنجا نمیرفت.»