درباره داستان کوتاه «عادله دواچی و آقای طلوع »

داستان «عادله دواچی و آقای طلوع» از مجموعه داستان ِ«آدم­های چهارباغ» نوشته­ی علی خدایی است. داستان­ها و حکایت­‌هایی از اهالی اصفهان و محله­‌ی چهار باغ، داستان­های کوتاهی که از پیشه­‌ها، شخصیت­‌ها و ماجراهای آدم­های چهارباغ می­‌گویند. عادله دواچی شخصیت محوری این حکایت های پیوسته است و در تمام داستان­ها یا شخصیت اصلی است یا میان قصه­‌ها و آدم­های دیگر سرک می­‌کشد و از خود ردپایی بجا می­‌گذارد.

خلاصه­‌ی داستان « عادله دواچی و آقای طلوع »

نویسنده­ای برای نوشتن یک قصه­ی تاریخی چند روزی به هتل جهانِ اصفهان آمده است تا ماجرای زیرگرفتن و مرگ  یک تاجر اصفهانی بوسیله­‌ی اتومبیلِ شاهزاده محمود میرزا را در چهارباغ بنویسد. آقای طلوع، آدمی منضبط، عصا قورت داده وفاضل مآب است، در مقابل عادله؛ زنی رها، متواضع، کم سواد ولی باتجربه و مهربان است. شخصیت نویسنده برای عادله عجیب بنظر می­‌رسد، اماکارها و رفتارهای عادله بعد ازمدتی به چشم آقای طلوع می‌آید.

چرا باید این داستان را بخوانیم؟

اگر می‌خواهید با خرده فرهنگ، لهجه و اخلاق اصفهانی­ها و یا کوچه­‌ها و محله‌های اطراف چهارباغ اصفهان آشنا شوید و در عین حال یک داستان صمیمی و روان بخوانید، آدم­های چهارباغ را بخوانید.

این داستان در زمینه‌­ی شهر تاریخی و پر رمزو راز اصفهان یک قصه­‌ی امروزی را روایت می­‌کند . عادله دواچی یک زن مهربان و متواضع است که حالا در هتل زندگی می­‌کند و بی‌اینکه تصمیمی برای کمک به دیگران بگیرد مدام در حال کمک کردن به اطرافیان و همشهری­های اصفهانی‌­اش است و مدام با لهجه‌­ی اصفهانی و طنازی­های مخصوص در حال گفت‌­و­گو با دیگران است.حتی آقای طلوع که نویسنده است نیز تحت تآثیر عادله دواچی قرار می­‌گیرد. زیبایی داستان آنجاست که ما علاوه بر زیستن با آدم­های چهارباغ، محله‌­ها و شهر اصفهان را نیز سیاحت می­کنیم و با فرهنگ و خرده فرهنگ­های اصفهانی‌­ها روبرو می­‌شویم.

در باره­‌ی نویسنده

علی خدایی زیاد منتشر نکرده است اما  یک داستان کوتاه نویسِ حرفه‌­ای است . او با دومین مجموعه داستانش «تمام زمستان مرا گرم کن» برنده‌­ی جایزه­‌ی هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۰ شد، در پایان دهه­‌ی هشتاد، این مجموعه از طرف منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی جایزه­ی « بهترین مجموعه داستان دهه­‌ی ۸۰» را نیزگرفت . اما جدیت او را در نوشتن داستان ِکوتاه از همان مجموعه­ی اولش یعنی « از میان شیشه، از میان مه»  می­توان دنبال کرد. «کتاب آذر» و «آدم­های چهارباغ» دیگر مجموعه داستان­های خدایی هستند . یکی از ویژگی­های نویسندگی خدایی ایجاز و فشردگی در داستان­هایش است. او چهار مجموعه داستان نوشته است که نثر روان و ساده با جمله‌­های کوتاه از ویژگی­های آنهاست.

بخشی از داستان:

نرسیده به اتاق نُه، در مهتابی، دستانش را به هره گرفت و چارباغ را تماشا کرد وعادله به عادت همیشگی گفت: «اصفهان زیر پاتونِس. اونم مسجدِس، اونم عالی قاپوس.» ودید احمد سیبی و گاری پر از سیبش از کنار عینک فروشی رد می‌­شوند. یک دفعه گفت : « اینم احمد سیبیِس . همیشه سیب دارد » خجالت کشید  خودش را جمع کرد و رفت طرف اتاق. زیر لب گفت: « هفت پاهاش بالاست، هشت پاهاش آویزونِس، آ نُعه گُمبلی کنار سر.» کلید انداخت در باز شد. کفشش را کند و داخل شد « اینم اتاق شوما.»

آقای مهمان به عادله گفت: « من طلوع هستم. اومدم اینجا که فرار کنم از غوغای شهر و امیال اون­ها. اومدم بنویسم . داستان تصادف­ها رو . مثلآ خوندم در ۲۸ خرداد سال­ها قبل، ۱۳۱۳، توی همین چارباغ، میرزا ابوالقاسم تاجر به زیر اتومبیل شاهزاده محمود میرزا رفت و فوت کرد. می‌­دونستید؟»
عادله مات نگاه می­‌کرد و ساکت بود.
« می‌دونستید خانوم یا نه؟»
« نه، چی می‌­دونستم . اما دواچیِ نوه‌­هاشو بردم لب مادی.»
« دواچی چیه خانوم! مرگ در همین غوغاها اتفاق می­افته.یک آن. نه بیش­تر» 

نقد وبررسی داستان « عادله دواچی و آقای طلوع »

داستان­های «آدم­های چهارباغ» ،نوشتن از شهر، محله، خیابان و آدم­هایش است . نوشتن از اصفهان و چهارباغ و هتل و آدم­های اطراف آنجاست. چهارباغ در این داستان فقط یک محله و مکان نیست بلکه مثل دیگر شخصیت ها در داستان­ها حضور دارد و تمام  وقایع و قصه­‌ی آدم­های این داستان­های به هم پیوسته را به هم وصل می‌­کند. هتل جهانِ چهارباغ انگار میعادگاه یا مرکزی است که آدم­های داستان را به هم مربوط می­‌کند، جایی است مثل خانه برای اصفهانی­ها و عادله دواچی شخصیت محوری داستان­ها که چند نسل برای نوزادان اصفهانی­ رخت و کهنه شسته است،انگار مادر این خانه است، مادری که خودش فرزندی ندارد اما خیلی­ها فرزندان او بوده و هستند.

علی خدایی در این داستان­ها چهارباغِ ذهنی و خیالی خود را با چهارباغ واقعی ترکیب کرده است و چهارباغ خودش را ساخته است. چهارباغی که فقط پذیرای اصفهانی­ها نیست بلکه خانه‌‌ی توریست­های زیادی از شهرها و کشورهای دیگر است. آدم­های چهارباغ قصه­ی نوشتن و ادای دین به شهری است که نویسنده آنجا زندگی می‌کند، شهری تاریخی که باوجود  جریان زندگی معمولی در آن، رمز و راز تاریخی­ای در دل کوچه ها، خانه‌­ها و آدم­هایش نیز وجود دارد.

آدم­های چهار باغ‌، قصه‌­ی عشق به شهر و آدم­هایش، قصه­‌ی، پیشه­‌ها، محله­‌ها، خیابان­ها، هتل­ها، غذاها و میوه­‌های اصفهان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری