داستان زندگی یک پرنس که همه وی را به علت بیماری و صادق بودن، ابله میانگارند درصورتیکه از همه داناتر و عاقلتر است.
هرگز فکر نمیکردم این دهکده را ترک کنم، هیچوقت بهفکرم نمیرسید روزی به روسیه برگردم؛ توی قطار فکر میکردم: «حالا دارم میروم بهسوی آدمبزرگها، شاید چیزی دربارۀ آنها نمیدانم، ولی زندگی جدیدی برایم آغاز شده است.» تصمیم گرفتم شرافتمندانه و با جدیت تلاشم را شروع کنم. به این فکر افتادهام که سرکردن با آدمبزرگها شاید آنگونه هم که فکر میکردم دشوار و ملالآور نباشد. برای شروعکردن این زندگی جدید، تصمیم گرفتم با همه مؤدب و روراست باشم، بیشک جز این، چیز دیگری از من انتظار نخواهند داشت. شاید اینجا هم مرا یک بچه فرض کنند، خُب چه اهمیتی دارد! همچنین همه مرا یک ابله بیانگارند. از خودم میپرسم چرا؟ بهراستی درگذشته چنان بیمار بودم که شبیه فردی ابله بودم؛ اما درحالحاضر از چه نظر ابله هستم، چون درک میکنم مرا اینگونه فرض میکنند؟ وقتی وارد جایی میشوم، فکر میکنم: «مرا ابله میانگارند، حال آنکه آدم باهوشی هستم، همه چیز سرم میشود و آنها این موضوع را درک نمیکنند» . بیشتر وقتها به این فکر میافتم.
کتاب شاهکاریه اما بنظر من برای کسی که کتاب های خیلی زیادی به خصوص کتاب های غیر ایرانی نخونده این کتاب، کتاب سنگینی میتونه باشه...من به شخصه از خوندنش لذت نبردم به نظرم برای من خوندن این کتاب زود بود و خیلی جاهاشو نتونستم درک کنم.
4
نمیشه گفت بهترین کتاب داستایفسکی هست ولی داستان گیرا و پر از کشمکشی داره در کنار بحث های فلسفی بشخصه هر دوتا ترجمه حبیبی و شهدی رو خوندم و تفاوت آنچنانی ندارن تو نقل صحیح مقصود نویسنده
1
من این کتاب رو خریداری کردم اما همش در دریافتی مشکل میزنه و دانلودش نمیکنه بقیه کتاب ها مشکلی نداشتم برای دانلودش
4
مثل بقیه آثار داستایوسکی کتابی بود که فوق العاده آدم رو جذب میکرد. داستان جذابی داره و پایان به شدت جالب.