در زمانهای قدیم غازی تو یک مزرعه زندگی میکرد که چندتا بچه هم داشت.
مامان غازه تو فکرِ این بود که حیاطِ مزرعه رو ترک کنه. چون حیاط خیلی شلوغ پلوغ و پرسر و صدا بود و باعث میشد تا اون نتونه نسبت به بقیه جلب توجه کنه. برای همین بیشتر وقتها خودش رو بین برگها و بوتههای قرمزی که یه طرف مزرعه بودند قایم میکرد…