زمین وزمان را میگردم در جستجوی جوانمرد. کاروانسرهای خشتی وجادههای سنگی و کوچههای خاکی را میگردم، در جستجوی جوانمرد.
سر محلهها و زیر گذر بازارچهها و گود زورخانهها و پستوی خانهها را میگردم در جستجوی جوانمرد. حجرهی پیشه وران و خانقاه صوفیان و خیمهی سپاهیان را می گردم، در جستجوی جوانمرد.
می گردم و می روم، آنقدر تا به عیاران می رسم؛ نه به این عیار که معنایش چابک و چالاک است؛ به آن «ایار» میرسم که نامش از یار می آید و مرامش از یاری.آن ایار که به نار سوگند میخورد و به مهر و به ماه. آن ایار برخاسته از آیین مهر و میترا. شگفتا که این جوانمرد تا کجا دور رفته است.