کتاب «من سقراط مجروح را دوست دارم» نوشته سعید تشکری مجموعه نمایشنامههایی از این نویسنده است.
تشکری با اینکه چندی پیش به صورت رسمی اعلام کرده بود از فضای نمایش و تاتر خداحافظی کرده است، اما در این کتاب به بخش مهمی از دغدغههایش در دنیای تاتر پرداخته است.
این کتاب شامل شش نمایشنامه با عنوانهای «من و تو و...»، «آینه آوردهام ای روشنی! »، «زندگی جای دیگری»، «رویای سالینجر» و «من سقراط مجروح را دوست دارم» است.
همچنین بخش پایانی این کتاب مقالهای از نویسنده است با عنوان اقتباس اندیشه که در آن به موضوع چیستی و چگونگی اقتباس از اندیشه حاکم بر یک نویسنده و دراماتورژ و یا متن نمایش سخن به میان آمده است.
در بخشی از کتاب «من سقراط مجروح را دوست دارم» میخوانیم:
«دقیقی: بعضی وقتا دلم میگیره، ابوالقاسم!
فردوسی: حق داری استاد حقیقی، حق داری.
دقیقی: تندیست رو اون بالا میبینی، ابوالقاسم جان؟ حسودیم نمیشه بهتها، اما کی یادشه که شاهنامه رو من شروع کردم. دست مریزاد که تو خوب تمومش کردی!
فردوسی: استاد دقیقی! تاریخ ادبیات این سرزمین نام شما رو همیشه به نیکی میبره. شهید شعر.
دقیقی: تو متوجه یک چیزی شدی؟!
فردوسی: چی استاد؟!
دقیقی: ما به زبون خودمون حرف نمیزنیم. داریم به زبون اون حرف میزنیم.
فردوسی: خوب اصلاً به خاطر رؤیای اون به این زمونه اومدیم.
دقیقی: میدونی؟ ناراحتم ابوالقاسم. ملتی که فردوسی داره، آگهیهای تبلیغاتیاش نباید اینجوری باشه! داره حالم بد میشه. بریم زودتر مأموریتمون رو تموم کنیم، برگردیم».