ده ماه از ازدواج فریدون و ماهبانو میگذشت که به کیانوش شاه خبر دادند لشکر دیوها از بالای کوههای کرکوک در جغتای بهطرف ایران حرکت کردهاند.
کیانوش شاه از کسی که این خبر را آورده بود پرسید: ((چرا دیوها اول به جغتای حمله نکردهاند؟))
آن خبررسان جواب داد: ((چون درهای، کوه کرکوک را احاطه کرده است که در آن رودخانهای قرار دارد که آب آن جوش شده است و دیوها نمیتوانند از ته دره بگذرند و پل یا چیز دیگری هم نیست که بتوانند از آن بگذرند. ولی در تکهای از دره که به ایران وصل است درختی بزرگ قرار دارد که اندازهی یک قلعه است و در طوفانی که دیشب در جغتای آمد. آن درخت افتاد و یک پل را به ایران درست کرد.))
کیانوش شاه سریع همهی فرمانده هانش ازجمله فریدون و چنگیز را به همراه سپاه اصلی ایران بهطرف مرز ایران و جغتای که به کوههای کرکوک نزدیک است و دیوها میخواهند حملهشان را ازآنجا شروع کنند، فرستاد...