برای تمام احساسات و نیازهای عاطفی متفاوت حتما کتابی داستانی وجود دارد که بخش بزرگی از آن را رمانهای فارسی به ویژه داستانهایی از نویسندگان معاصر ایرانی تشکیل میدهند. کتاب سکوت اثر زهرا لرستانی را باید در زمرهی کتابهایی قرار داد که میتواند زمانی از روز خواننده را به زیبایی رنگآمیزی کند و مخاطب را با خود به دنیایی ببرد که از ذهن نویسندهای توانمند و قلم روان او خلق شده است.
کتاب سکوت شروعی ناگهانی و پایانی امیدوار دارد و خواننده را در دنیایی اگرچه مه گرفته و تیره اما با کورسوی امید به آینده قرار میدهد. این کتاب در زمرهی داستانهای فارسی نوشته شدهی معاصر جای میگیرد که از زبان و قلم نویسندهی هم عصر و دوره ما نگاشته شده است. دغدغههای نویسنده در این کتاب و زندگی روزمرهی او بدون شک همان دغدغهها و نگرانیهایی است که ممکن است ما در زندگی روزانه خود تجربه کرده و با آن روبهرو بوده باشیم. سکوت داستانی ساده است. داستانی که با مخاطب خود ارتباط نزدیک برقرار میکند و آرامشی را بدون خسته کردن ذهن مخاطب به او القا میکند. کتاب سکوت میتواند شبیه سکوت گمشدهای باشد که در این زمانهی شلوغ و در هم پیچیده به دنبال آن هستیم. رمانی که عطش آرامش مخاطب را آرام میکند و در عین حال ذهن او را وارد حوادثی هیجانانگیز میکند.
در بخشی از کتاب سکوت میخوانیم
میدید که میدود در دشتی باز. سبز، سبز، سبز تا جایی که چشم کار میکرد. بیهیچ درختی، رودی، سنگی. هیچ. نه مانعی یکدستی سبزهها را قطع میکرد نه شکافی. مسطح، بیهیچ شیبی. صدایی هم نبود نه پرندهای نه حتی بادی. او بود که میدوید و با صدای بلند نفس میکشید. از شنیدن صدای نفسهای خودش لذت میبرد. از شنیدن لذت میبرد. از شنیدن لذت میبرد. از دور صدای ناقوسی شنید. صدا لحظه به لحظه نزدیکتر و بلندتر میشد. هنوز میدوید اما صدا آزارش میداد. ایستاد چشم گشود. سقف آبی اتاق غافلگیرش کرد. به ساعتش که ناقوسوار سکوت را پاره میکرد، نگاه انداخت. هفت صبح. ساعت را ساکت کرد. دوباره چشمهایش را بست و سعی کرد دشت باز سبز را تصور کند. نمیشد. هر بار درختی، کوهی، صدای رودی یا پرندهای کار را خراب میکرد. کار خرابشده بود. دوباره چشم گشود و روز آغاز شد.
روز با آیینه شروع میشد. بعد از رختخواب مستقیم میرفت جلوی آیینه و به خودش خیره میشد. تا جایی که آیینه نشان میداد. موهای آشفته، چشمهای پفکرده، لب بیرنگ و خشک و این پیراهن صورتی نخنما. امروز با روزهای دیگر خیلی فرق نداشت. بعد از آیینه اتاقخواب، نوبت آیینه دستشویی بود. فرقش در تلاش برای معمولی شدن بود. جلوی آیینه دستشویی سعی میکرد معمولی شود. موهایش را شانه میکرد، صورتش را میشست و مسواک میزد و بعدش قرصها. قوطی قرصها را گذاشته جلوی آیینه دستشویی. شاید برای آنکه فراموش نشود و شاید هم برای آنکه موقع خوردنشان خودش را ببیند. قیافه درهم و ناراضیاش را. از بچگی با خوردن دارو مشکل داشت. بهخصوص قرص که احساس میکرد توی گلویش گیر میکند و یا آنقدر آهسته پایین میرود که رد مزهاش را تا مدتها توی گلو جا میگذارد. قوطی قرصها را برمیداشت قرصهای آبی و قرمز ظاهر میشدند. بعدازاین همه مدت هنوز به خوردنشان عادت نکرده بود. حتی به دیدنشان. اول قرص قرمز و بعد قرص آبی. مشتش را پر میکرد و آبی میخورد.هیچوقت از خوردن صبحانه لذت نمیبرد.
دربارهی کتاب سکوت اثر زهرا لرستانی
زهرا لرستانی این کتاب را در سال 1394 منتشر کرده است. زمانی که برای عصر ما دور نیست و عجیب به نظر نمیرسد که این داستان کلام و قصهی زندگی روزمرهی اغلب ما باشد. شخصیت اصلی کتاب که نام او در کتاب فاش نمیشود مدتی است از کلینیک روانپزشکی که در آن بستری بوده است مرخص شده ولی کماکان مجبور است قرصهای متنوع و به قول خود او «قرمز و آبی»اش را در زمانهای متفاوت روز مصرف کند. او دوستی به نام «موری» دارد که در تمام داستان سعی میکند موجودی سر به راه و روزمره از شخصیت اصلی داستان بسازد. دائما با شوخی و کنایه او را تخطئه میکند تا نقابی شبیه به تمام شخصیتهای معمولی برای خود بسازد و پشت آن مخفی شود. در تمامی داستان به این قرصها، درگیری با ناراحتیها و مشکلات افسردگی او به دفعات زیاد اشاره میشود. لرستانی این کار را تا جایی پیش میبرد که فضای تیره و تار زندگی شخصیت اصلی داستان بر ذهن خواننده نیز مستولی میشود و خواننده به خوبی میتواند با شخصیت داستان همزاد پنداری کند.
تنها صفحاتی بعد از این در هم شکستگی و تیرگی موجود در داستان ناگهان برای خواننده روشن میشود که قرار است پای کودکی به قصه باز شود. این کودک را شخصیت داستان با گذراندن مراحل اداری که موجبات آشنایی و ارائهی توصیفاتی از ارتباط او با وکیل حقوقی حضانت در کتاب ایجاد میکند به سرپرستی میگیرد. حضور کودک همانطور که شاید در زندگی تمام بشر به همین مفهوم باشد امیدی دوباره در داستان میدمد. امید چراغی پرنور در ذهن هر انسانی است که شخصیت داستان امیدوار است با وجود این کودک بتواند چه برای خود و چه برای کودکی که به سرپرستی قبول کرده است آیندهای روشنتراز گذشتهشان ترسیم کند. به عقیدهِی بسیاری از روانشناسان این امید و تلاش برای بهتر شدن شرایط است که انسان را در فعالیتهای روزمرهی خود به تحرک وا میدارد. شخصیت اصلی داستان در صفحات آتی رمان با پذیرش سرپرستی این کودک مسیر این امید و معنی زندگی را در خود ایجاد میکند. ادامهی داستان تا اندازهی زیادی به آشنایی کودک و شخصیت داستان میگذرد. از جمع و جور کردن وسایل کودک تا جابجایی و ورود برای اولین بار به خانهای که قرار است مسکن و مامن او در سالهای آتی باشد.
نویسنده چند صفحهای را در ادامهی کتاب به آشنایی و نزدیکی دنیای کودک و شخصیت اختصاص داده است. این اتفاق به شکل بده بستانی از سوالهای کودکانه و ساده باورانهی کودک در برابر جوابهایی شخصیت اصلی داستان شکل میگیرد. جوابهایی که سعی میکنند زشتی دنیای واقعی و تیرگی آن را از دید چشمان معصوم کودک مخفی نگهدارند. عمل پنهانکارانهای که تقریبا با ورود موسرخه رنگ میبازند. موسرخه شخصیتی است که نام واقعی او در داستان افشا نمیشود. از همان ابتدای ورودش حرکات و کاراکتر عجیبی دارد که بر پیچیدگی داستان میافزاید و خواننده را در محیطی سرشار از دلهره قرار میدهد. دلهره از این که نکند دنیای زیبایی که در نتیجهی رابطهی آن دو با یکدیگر به وجود آمده است را حضور یک عامل بیرونی دگرگون کند و از بین ببرد.
در فرهنگهای متفاوت رنگ موی قرمز کارکرد و مفهوم متفاوتی دارد. اما به طور کلی آنچه در رنگ موی قرمز به شکل یکسان و پذیرفته شده در جامعه وجود دارد دارا بودن شخصیت آتشی مزاج و در مواقعی زیرک و پیچیده است. همین پیچیدگی موسرخه و پیشداوریهای فرهنگی دربارهی رنگ موی قرمز است که باعث میشود خواننده از وجود او احساس ترس و دلهره داشته باشد. دلهرهای که در میانهی داستان با گذاشتن انگشت مو سرخه روی لبهای جست و جو گر کودک پاسخ داده میشود. لرستانی با نامگذاری کتاب سکوت متناسب با کلمات و اتفاقاتی که در این بخش از داستان رخ میدهد به نوعی نشان داده است که نقطهی اوج یا شاید بخشی که خود او بیش از همه در نگارش این متن پسندیده است کدام بخش از کتاب است.
داستان پس از ورود موسرخه چرخ میزند و چرخ میزند و در انتها با پایانی غافلگیر کننده خواننده را در موقعیتی رها میکند که به هیچ وجه توقع آن را در فضای عادی و آرام داستان نداشته است. پایان داستان مثل تمام جنبههای زندگی مدرن و امروزی ما اگرچه پایانی شلوغ و سردرگم دارد اما با کورسوی امید، آرامش و آرزو برای بهتر شدن اوضاع شکل میگیرد.
زهرا لرستانی متولد سال 1359 است. او دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و هیئت علمی دانشگاه است و مقالات تالیفی بسیاری در زمینهی ادبیات فارسی دارد. وی همچنین سمت استاد راهنما را در بسیاری از پایان نامههای دانشگاهی داشته است. در نتیجهی شخصیت دانشگاهی و آکادمیک او تاثیرات گسترده و سازگار با ادبیات امروز دنیا در کتاب سکوت به خوبی مشهود است به شکلی که این اثر را میتوان به راحتی همتراز با سایر کتابهای پرفروش امروزی قرار داد. خواننده در جریان خواندن کتاب سکوت به خوبی میتواند چشم خود را ببندد و داستان را از دید یک فیلمساز مطرح هالیوودی پشت چشمهای خود تصور کند. زیبایی و بیان جزییات زندگی روزمرهی شخصیت خواننده را در فضایی سرگیجهآور قرار میدهد که مشخص است از زبانی دانشمند و حرفهای تراویده شده است.
کتاب سکوت را نشر روزگار منتشر کرده است و خرید و دانلود نسخه الکترونیک پی دی اف pdf سکوت در فیدیبو موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 168 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۳۶:۰۰ |
نویسنده | زهرا لرستانی |
ناشر | نشر روزگار |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۳/۱۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 11,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |