کتاب «نامِ باد» با عنوان انگلیسی « The Name of the Wind» برای اولین بار در سال 2007 منتشر شد.
«نام باد» جلد اول از سهگانهی «کوئوت شاه کش» نوشتهی «پاتریک راتفوس» است.
کتاب «نام باد» مانند دیگر آثار ژانر فانتزی و ترسناک، مخاطب را با اتفاقا غیر قابل پیشبینی و مهیج روبهرو میکند و آنها را به دنیایی افسانهای با ویژگیهای منحصربهفرد میبرد. پاتریک راتفوس، در این کتاب دنیایی خیالی و افسانهای را ترسیم کرده که سحر و جادو در آن قدرتی برتر است. استفاده از جادو قوانین خاصی دارد و تنها افرادی میتوانند از آن استفاده کنند که آموزش دیدهاند.
داستان «نام باد» دربارهی جوانی به اسم «کوئوت» است که از علم جادوگری برخوردار است و به یک جادوگر مشهور تبدیل میشود. از دیگر شخصیتهای مهم این داستان فردی به اسم «وقایع» نویس است. کوئوت پس از ملاقات با وقایع نویس داستان زندگی خود را برای او تعریف میکند. کتاب «نام باد» از کودکی قهرمان داستان آغاز میشود و روایات روز اول او را تعریف میکند.
انتشارات بهنام کتاب «نام باد» را با ترجمهی «مریم رفیعی» در سال 1395 منتشر کرده است. انتشارات بهنام به منظور تسهیل در خرید کتاب، جلد نخست این سهگانه را در سه جلد جداگانه و مستقل منتشر کرده است. کتاب پیش رو، جلد دوم از اولین کتاب سهگانهی «کوئوت شاه کش» است.
فصلهای جلد دوم کتاب «نامِ باد» ادامهی فصلهای کتاب اول است و از فصل سیام آغاز میشود:
فصل سی: جلد شکسته
فصل سی و یک: طبیعت نجیب زادگان
فصل سی و دو: سکههای مسی، پینهدوزها و جمعیت
فصل سی و سه: دریایی از ستاره
فصل سی و چهار: هنوز نمیدانست
فصل سی و پنج: جدایی
فصل سی و شش: تالنتهای کمتر
فصل سی و هفت: چشمهای براق
فصل سی و هشت: سمپاتی در مینز
فصل سی و نه: طناب کافی
فصل چهل: توبیخ
پاتریک راتفوس نویسندهی معروف و شناختهی ژانر علمی تخیلی است و کتابهایش از طرفداران بسیار زیادی برخوردار هستند.
پاتریک رانفوس در سال 1973 در ایالت ویسکانسین آمریکا به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد. رانفوس یکی از طرف داران پروپاقرص کتابهای ژانر فانتزی بود و به نویسندگی هم علاقهی بسیار زیادی داشت. پاتریک رانفوس پدر و مادرش را از بزرگترین مشوقانش میداند چرا که همیشه او را به مطالعه و خلق داستانهای خود تشویق میکردند.
او برای ادامهی تحصیل رشتهی مهندسی شیمی را انتخاب کرد اما به نظرش رشتهای خسته کننده میآمد و آن را نیمه کاره رها کرد. او در 9 سال بعدی زندگی خود، رشتههای مختلفی را امتحان کرد و در نهایت تصمیم گرفت در رشتهی ادبیات انگلیسی ادامه تحصیل دهد. در همین دوره بود که ایدهی اولین اثر او تحت عنوان «نام باد» به ذهنش رسید.
او پس از فارغ التحصیلی مدتی را به تدریس پرداخت اما پس از مدتی این کار را رها کرد تا به صورت تمام وقت بر روی رمان خود کار کند. اولین اثر او به اسم «نام باد» در سال 2007 منتشر شد. اولین کتاب راتفوس برای او موفقیت زیادی به همراه داشت و جایزهی «کوئیل» و جایزهی «الکس» را برای او به ارمغان آورد.
«نام باد» نخستین جلد از سهگانهی «کوئوت شاه کش» است. دومین جلد این سهگانه با اسم «ترس مرد فرزانه» در سال 2011 منتشر شد و به صدر لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز راه پیدا کرد. آخرین کتاب سهگانهی «کوئوت شاه کش» در دست نگارش بوده و هنوز منتشر نشده است.
فعالیتهای پاتریک راتفوس به نویسندگی کتابهای فانتزی و ترسناک خلاصه نمیشود. او همچنین در ساخت یک بازی استراتژیک با اقتباس از کتاب «ترس مرد فرزانه» مشارکت داشته است.
صبح روز بعد زود از خواب بیدار شدم، دست و صورتم را شستم و صبحانهام را در سالن غذاخوری خوردم. بعد چون کار دیگری قبل از شلاق خوردنم نداشتم. بیهدف در دانشگاه قدم زدم. چرخی در میان عطاریها و مغازههای بطری فروشی زدم و چمنها و درختهایی را که ظاهر مرتبی داشتند، تحسین کردم.
در نهایت روی یک نیمکت سنگی در حیاط بسیار بزرگی نشستم. از شدت نگرانی کار مفیدی از دستم برنمیآمد. به همین دلیل فقط روی نیمکت نشستم و از هوا لذت بردم و بادی را تماشا کردم که چند تکه زباله را روی سنگفرش حیاط این طرف و آن طرف میبرد.
طولی نکشید که ویلم قدم زنان جلو آمد و بدون دعوت کنارم نشست. موها و چشمهای تیرهی سیلدیاش باعث میشد از من و سیمون مسنتر به نظر برسد، ولی هنوز دستپاچگی پسری را داشت که به هیکل مردانهاش عادت نکرده است.
با لهجهی خشن خود گفت: «مضطربی؟»
گفتم: «راستش سعی دارم دربارهاش فکر نکنم.»
طولی نکشید که از توجهشان خسته شدم. «کار خاصی داری؟»
گفت: «نشستهام. نفس میکشم.»
- باهوش! حالا میفهمم چرا عضو آرکانومی. یکی دو ساعت دیگه سرت شلوغه؟
شانه بالا انداخت و با حالت منتظری به من نگاه کرد.
- می دونی استاد آرویل کجاست؟ به من گفت که... بعدا یه سر برم پیشش.
به یکی از خروجیهای حیاط اشاره کرد.«بهداری اون طرف آرشیوه»
ساختمان بی پنجره و بزرگ آرشیو را دور زدیم. ویلم به یک سمت اشاره کرد. «اون بهداریه.» ساختمانی بزرگ با ظاهری عجیب و غریب بود. شبیه یک نسخهی بلندتر از مینز به نظر میرسید. ولی به اندازهی آن درهم و برهم نبود.
با لحن متفکری گفتم: «بزرگتر از چیزیه که فکر میکردم. فقط واسهی تدریس طبابته؟»
سرش را تکان داد.«به بیماران هم رسیدگی میکنند. هیچ کسی رو صرفا به خاطر اینکه پول نداره از خودشون نمیرونند.»
«واقعا؟» دوباره به بهداری نگاه کردم و به یاد استاد آرویل افتادم. «برام تعجب آوره.»
توضیح داد: «البته مجبور نیستی پیش پیش پول بدی. بعد از اینکه خوب شدی...» مکث کرد و من معنای تلویحی حرفش را فهمیدم: اگر خوب شدی.«باید حسابت رو پس بدی. اگه سکه نداشته باشی» اونقدر کار میکنی تا قرضت...» مکث کرد. «معنای کلمهی شیم چیه؟»
کف دست هایش را بالا برد و مانند دو کفه ی ترازو بالا و پایین برد.
گفتم:«وزن؟»
سرش را تکان داد. «نه. شیم.» اين کلمه را با تاکید برزبان آورد و دست هایش را هم سطح یکدیگر قرار داد.
«آهان.» از حرکتش تقلید کردم. «تسویه میشه.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۱۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 328 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۵۶:۰۰ |
نویسنده | پاتریک راتفوس |
مترجم | مریم رفیعی |
ناشر | انتشارات بهنام |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The name of the wind |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۲/۳۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان زیبا، جالب، و متفاوتی داره. نوع جادویی که در داستان به کار رفته و علوم و فنونی که شخصیت ها یاد می گیرن بسیار متفاوت و جالبه. پیشینهی داستانی قوی ای داره، اینکه داستان ها و شعر های مختلفی توی دنیای داستان وجود داره و این به نظرم خیلی نکته مهمیه. جنبه های تلخ و درستی از زندگی ما آدم ها هم داره، این که همیشه ثروتمندان به راحتی می تونن به زندگی، تحصیل، و خوشگذرانی خودشون ادامه بدن. اما افراد طبقه پایین باید جون بکنن تا به جایی برسن و حق خودشون رو بگیرن. اگه از خوندن چنین داستان هایی لذت میبرید پس حتما باید این مجموعهی فانتزی رو در کتابخانهی خودتون داشته باشین. اسپین آفی هم به اسم &#۳۴;موسیقی سکوت&#۳۴; داره دربارهی شخصیت آئوری از نشر آذرباد که من هنوز مطالعه اش نکردم. ترجمهی نشر بهنام هم خیلی خوب بود از نظرم که خب طبیعیه سانسور هم داره. ولی بعضی جا ها رو نمیشد سانسور کرد و در نتیجه نداره بعضی جاهاش. من از خوندن این مجموعه لذت بردم. ولی انتظارم بالاتر بودش. چونکه خیلی تعریف شنیده بودم. احتمالا به این دلیله که من در هر اثری به شدت دنبال عنصر هیجان هستم و این مجموعه شاید اون قدر ها برام هیجان نداشت. فقط این کشش رو در من ایجاد کرده بود که بدونم آخر سرگذشت شاهکش چی بود و چرا شد شاهکش! که پاسخ همهی سوال ها توی جلد آخره. همچنین جنبهی عاشقانهی این مجموعه خیلی بالا بود و من خیلی زیاد با چیز های عاشقانه حال نمی کنم. بیشتر فانتزی تاریک و فضای مخوف و سراسر درد و رنج( که البته مجموعه این ویژگی رو تقریبا داشت) و ظلم و ستم رو میپسندم. اما در هر صورت پیشنهاد می کنم این مجموعه رو حتما بخرید و بخونید. اگر خودتون رو یه فانتزی خوان قهار می دونید ولی این مجموعه رو نخوندید، باید بگم کاملا در اشتباهید!!
برای کسانی که می خوان این مجموعه کتاب رو شروع کنن، باید بگم لحظه ای درنگ نکنید ، وااااااقعا عالیه ، خودم وقتی می خواستم برم سراغش به عنوان یک کتاب معمولی رفتم اما بعد از خوندن کتاب اول( همون ۳ کتاب اول) ، به خودم اومدم و متوجه شدم که کل کتاب رو توی ۴ روز خوندم و در حال خریدن کتاب ترس مرد فرزانه هستم، تا الان دو بار این مجموعه رو خوندم ، هر بار هم نکات جدید و جذاب تری توش پیدا می کنم و به جرئت می تونم بگم که فراتر از یک کتاب فانتزی هستش، دیدگاه شما رو نسبت به خیلی چیز ها تغییر می ده و قطعا هیچ وقت از یاد آدم نمی ره ، از نظر من بسیار زیبا تر و بهتر از مجموعه های تخیلی دیگه مثل آخرین شاگرد، سپتیموس هیپ، آرتمیس فاول و حتی هری پاتر و ارباب حلقه ها هست ، حتما بخونید
سلام. بعد از خواندن دویست صفحه دراپش کردم. داستانی قابل حدس، کشدار و حوصله سر بر داره. کاراکتر اصلی بسیار خلق و خویی کلیشه ای داره. برخلاف فانتزی های دیگه مثل ویچر، ارباب حلقه ها، هری پاتر، نغمه آتش و یخ، وارکرفت و ... عمل می کنه. اصلا نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم. هی خودم رو گول میزدم که برم جلوتر بهتر میشه ولی انگار نه انگار. نویسنده داستان رو برای بازه سنی کودک نوشته که با هرچیز کوچکی به هیجان بیان و باورش کنن و البته فانتزی کم خونده باشن. کتابی که بعد از دویست صفحه داستانش هنوز جا نیوفته اصلا خوب نیست. واقعا نمیدونم چرا انقدر امتیاز خوب از کاربرها گرفته. شاید به سلیقه من نمیخورده. امیدوارم شما خوشتون بیاد و مثل من اولین تجربه تلخ از فانتزی رو با این کتاب شروع نکنید.
نمیگم ترجمه عالیه چون متن اصلی رو خوندم ولی اگر بخوایم منصف باشیم خیلی خوب ترجمه شده. در مورد داستان هم با اینکه من کلاسیک میخونم و بعد از مدت هاست که دارم رمان فانتزی دست میگیرم باید بگم که کتاب خوبیه از خط داستانی و نحوه روایت خوشم میاد توصیفات خوبی داره آدم رو خسته نمیکنه شخصیت پردازی نسبتا جالبی داره و جالب اینجاست که از کلیشه های مرسوم داستانی غیر کلیشه ای درست کرده
رمان خیلی باحالی جادوهاش منطق خاصی دارن تو دنیای اونا سمپاتی حکم یه قانون رو داره برای همین میونیم درک درستی از سازو کارش داشته باشیم نه مثل هری پاتر که به صورت غیر منطقی ای با چندتا کلمه و قدرت چوب دستیت میتونی واقعیت رو تغییر بدی. شاه کش در دانش ریشه دونده و این باعث برتریش میشه با اینکه بعضی قسمتاش یکم غیر منطقی به نظر میاد اما بهترین رمانیه که خوندم.
داستان تقریبا تو مایه های هری پاتر است خیلی قشنگه ولی به هری پاتر نمیرسه البته رنک جهانی خیلی فوق العاده ای داره شاید واسه ترجمه اش باشه ، دقیقا نمیدونم من که هر شب میخونمش
داستان جذابه، نثر قویه و ترجمه قابل قبوله من کسایی که میگن چرا سانسور داره و ... رو درک نمیکنم! عزیزان ما تو ایران زندگی میکنیم و کتاب اگه سانسور نشه کلا مجوز چاپ نمیگیره، کجای درک این حقیقت ساده ( و ناراحت کننده) سخته؟!
زیبا ترین فانتزی که میتونید بخونید حتی از هری پاتر هم بهتره اگر این کتاب رو از دست بدید مثل اینه که بخشی از وجودتون رو از دست دادین
داستان عالیه، قلم راتفوس حقیقتا فوق العادهست و به نظرم هرقلم دیگهای رو به سخره میگیره. خوندن این کتاب ربطی به علاقه به ژانر خاصی نداره و فقط اگه کمی صبور باشید، با شخصیت پردازی و توصیفاتش به بهترین داستان غیرواقعی که خوندید تبدیل میشه.
رمان بسیار پرکشش و جذابیه. اگر بالای بیست سال هستید و اگر از مجموعه هری پاتر خوشتون میاد مطمئن باشید از خوندن این مجموعه هم لذت می برید.