بیست الی چهل سال بعد از مرگشان بود که یکی دو کتاب تهیه شد، و این نکته را هم نباید از یاد برد که این دو بزرگوار حیات اجتماعی و زندگی حرفهای آشکاری در موسیقی داشتند. درحالیکه زندهیاد مهدی کمالیان از جمع «حرفهای»های موسیقی کناره میگرفت و مایل نبود با عنوان موسیقیدان حرفهای شناخته شود. مردم او را نمیشناختند و حتی خواص هم کمتر میشناسند. زندگی درونی و مصفای او که در جوارِ خانوادهاش و با علاقه فراوانش به ساز و خوشنویسی و عکاسی و کتاب و طبیعت میگذشت، انرژی درونی او را برای کارهایش ذخیره کرد و بعد از مرگ جسمانی او بود که این انرژی نهفته و متراکم، رها شد، و اثر خود را بر فرهنگ موسیقی ایرانی بر جا گذاشت. استاد کمالیان خود را زنده به کار میدانست نه زنده به نام. و این دفتر که از گفتههای او برجا مانده، نهتنها مروری کوتاه در تاریخ زندگی هنرمندان گذشته است، بلکه درس اخلاقی است که ما بهعنوان آخرین نسل از حاضرانِ در مجلس او ــ از آن استفاده میکردیم. مهدی کمالیان با کار و هنر و اعتقاداتش یکی شده بود و این گوهری است که در عصر و زمانه ما، هر چه بیشتر جستهایم، کمتر یافت شده است.
کتابی که پیش روی شماست ــ حاصل تلاش گردآورنده آن در سالهای آخر عمر استاد است. زندهیاد کمالیان با همه انس و الفتی که با خواندن و نوشتن داشت، بهخاطر همان روحیه موروثی شرقی، نهتنها عطش ِ نگارش نداشت، بلکه حتی از روی تواضع، معلومات باارزش خود را به هیچ میگرفت. امّا او مثل بعضی از هنرمندان قدیم در ارائه معلوماتش بخل و خسّت نداشت. اگر باور داشته باشیم که «مستمع صاحبسخن را بر سَرِ ذوق آوَرَد»، امثال تلاشهای اینچنین، در این زمان، ارزش خود را بهراستی معلوم میکند. همه ما که در سالهای آخر عمر استاد و هنگام بیماری مهلک او، از صحبتهایشان استفاده میکردیم، به یاد داریم که نگاه استاد به اهل زمانه چقدر تلختر و بدبینتر شده بود و با جفایی که از بیشترِ مردم این روزگار دیده بود، بیشتر در سکوت و انزوای درونی خود فرو رفته بود و حاضر نمیشد هیچ «ابراز وجود»ی داشته باشد...