در مزرعه شلغم، خانواده مورچهها زندگی میکردند. در بین آنها یک مورچه به نام تنبل بود که همیشه دوست داشت دروغ بگوید. یک روز تنبل روی یک برگ شلغم خوابیده و خواب میدید. تازه به چند تا از دوستانش دروغ گفته بود و از این کار خوشحال شده بود. صدای خروپفش بلند شده بود.