برخی بر آناند که نباید ساختار قصّه را با داستان یکی دانست.۱۱ شاید بتوان این گزاره را چنین تبیین کرد که داستان، بیشتر ناظر بر فرمی است که قصّه در آن جاری میشود. قصّه همچون روحی است که میتواند در کالبدهای گوناگون دمیده شود. مثلاً ممکن است نقل یک خاطره نیز دربردارندهی قصّه باشد ولی خاطره، داستان نخواهد بود. هرچند در رفتار نویسندگان با این دو مفهوم، پیداست که گاه به گاه قصّه و داستان به جای هم به کار گرفته شده و مرزی جدّی و روشن میان آنها کشیده نشده است. قابل ذکر است آنچه در این متن برایِ نگارنده موضوعیّت دارد همانا نشان دادن روایتِ یک قصّه در ساختارِ یک بیت در مثنوی توسّط مولانا است. این تک بیتها، ساختمانِ داستانِ مورد نظر ما را تشکیل میدهند. قصّهها، ساکنانِ این ساختمانها هستند.
دربارهی چیستی داستان، تعاریف متعدّدی ارائه شده که برخی از مهمترین این نظریات را با هم مرور میکنیم. برخی (که نظر نگارنده نیز بر مدار آنها قرار یافته) داستان را چکیدهای از رخدادهای روایت شده و شرکتکنندگان متن میدانند.