روسمرسهولم، ایبسن برای ایجاد تنشِ بین زندگی و مرگ و حال و گذشته، علاوه بر زمینهچینیهایی که با صحنهپردازی و گفتوشنود میکند، از ترفندهای دیگری نیز بهره میگیرد. او تقریباً بیمقدمه، به صورت مبهم و غیرمستقیم، نماد اسب سفید را که بیصدا و بهسرعت در تاریکی میگذرد به میان میکشد. حضور اسب سفید، همانند بئاته، دائماً در روسمرسهولم حس میشود و در پایانِ هر پرده نیز به آن اشاره میشود. چرا؟ این شبح در نمایشنامه یادآور چه مفهومی است؟ در ابتدا عنوان نمایشنامۀ روسمرسهولم، اسبهای سفید بود. ایبسن برای تغییر آن احتمالاً چه دلایلی داشته است؟
ممنونم از فیدیبو
در این کتاب ایبسن به نقش مطبوعات در بسیج کردن اذهان عمومی مردم و پریشان کردن ذهن اونها به نفع سیاست و جناح بازی میپردازه. داستانی عاشقانه و تلخ روایت میشه که به نوعی کنایهای هست به روشنگریهای شیلر و گوته که عقیده داشتند به آموزش و تعالی جامعه از رأس هرم اندیشه ورزان
خوندنش رو توصیه میکنم