از دور، صدای ساز و آواز عروسی شنیده میشود، صدا نزدیک و نزدیکتر میشود؛ کمی بدین منوال میگذرد، عدهای از مردان و زنان درد دیده، نوازندگان و صحنهآرایان، از پشت و چپ و راست تل، سینیهای شمع و نقل و شیرینیجات و همچنین، خُنچههای عروسی را همراه با فانوسهای روشن میچرخانند و رقصندگان، همراه نوازندگان، بالا و پایین، پایکوبان، خاکستان را طراوتی شادینه میدهند، گُل و گُپ مردمان حکایت از عروسی دارد. عروسان، جریره و فرنگیس بانو، آراسته به آرایش و پوشش زمان افراسیابی که به وسیله مردمان به جلوگاه خاکستان هدایت میشوند. هلهله و شادی فضای ابرستانی را میگیرد و نور شمع و فانوس خاکستان را ستارهباران میکند. چندی زمین و مردمان در شادی اند، ابریشم در خود فرو رفته، گویی تنها او را از جایی دیگر و زمانی دیگر در این جا، جا نهادهاند، یا گریخته است.