نیکولاس فلامل در حال مردن است.
روزی که همواره از آن هراس داشتم، اکنون از راه رسیده است. امشب همان شبی است که ممکن است بعد از این همه سال بیوه شوم.
یک به یک تمام کسانی را که امید داشتیم در جنگ در کنارمان باشند، از دست دادهایم: ایفا اکنون در یک قلمروی اشباح اسیر است و تا ابد با کواتلیکوئه در جنگ خواهد بود. اسکاتاچ و ژان در گذشتههای بسیار دور هستند. از سنت ژرمن هیچ خبری نیست و ارتباطمان را با پالامیدیس و شکسپیر از دست دادهایم. حتی پرومتئوس هم پس از استفاده از جمجمه چنان ضعیف شد که دیگر توان حفظ قلمروی اشباحش را ندارد و به این ترتیب آن سرزمین در حال از هم پاشیدن است.