میگوید: «نباید هیچوقت نقد را جدی گرفت. اولین داستان کوتاهم را یکی از منتقدان بهشدت کوبیده بود. من هم یکگوشه کز کردم و کلی دریوری نثارش کردم. تا اینکه یک روز داستانم را دوباره خواندم و متوجه شدم که بنده خدا راست میگفته. واقعاً سطحی و دارای ساختار بدی بود. هیچوقت آن ماجرا را فراموش نکردم، و سالها بعد، وقتی نیروی هوایی آلمان نازی داشت لندن را بمباران میکرد، روی خانهی آن منتقد نور انداختم.»
کتاب «مرگ در میزند» شامل داستانها، مقالات و نمایشنامههای نوشتهی «وودی آلن» نمایشنامهنویس و کارگردان شاخص آمریکایی است که عبارتاند از «مرگ در میزند»، «گام بزرگی برای بشریت»، «سطحیترین انسان»، «پرسش»،، «اعترافات یک سارق»، «خاطرات: مکانها و افراد» و «دوران شوم زندگی ما».
«وودی آلن» استاد طنز و کمدی است، او با نگاهی ظریف و منحصربهفرد ادبیات را با نمایش و سینما گرهزده و آثار خاصی را منتشر کرده است. داستانهای کتاب «مرگ در میزند» هم با درونمایه طنز به نگارش درآمدهاند و نقد بر افکار و احکام حاکم بر جامعه هستند.
«وودی آلن» Woody Allen بازیگر، کارگردان و نویسندهی اهل آمریکا در تاریخ یک دسامبر سال 1935 در بروکلین به دنیا آمد. او کودکیاش را در خانوادهای ثروتمند گذراند و از نوجوانی نوشتن داستانهای طنز برای روزنامهها را آغاز کرد. او در جوانی وارد دانشگاه سینمایی نیویورک شد ولی آن را ناتمام گذاشت و دوباره به نوشتن داستانهای طنز مشغول شد. او وارد تلویزیون شد و مدت پنج سال در آنجا مشغول به فعالیت بود. او در آن دوران استعدادش در بازیگری را امتحان کرد و بهعنوان شخصیت کمدی وارد دنیای تلویزیون شد. او در مدتزمان کوتاهی مشهور و از دههی شصت میلادی بهعنوان کارگردان و بازیگر توانا وارد عرصهی سینما شد. او در سال 1969 فیلم سینمایی «پول را بردار و فرار کن» را ساخت و پس از آن در فیلم طنز «دوباره بنواز، سام» ایفای نقش کرد.
«وودی آلن» یکی از چهرههای شاخص و موفق سینمای این دوران است. او تا امروز نوزده بار نامزد جایزهی اسکار و چهار بار برنده آن شده است. او به موسیقی جاز بسیار علاقهمند است و تأثیر آن را بر فیلمهای این کارگردان میتوان دید. او تا امروز از خودش نمایشنامه و فیلمنامههای بسیاری بهجا گذاشته است که برای علاقهمندان به دنیای سینما و تلویزیون بسیار آموزنده و خواندنی است.
کتاب «مرگ در میزند» نوشتهی «وودی آلن» را انتشارات بیدگل با ترجمهی «نگار شاطریان» در سال 1394 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «نگار شاطریان» مترجم جوان ایرانی تحصیلاتش را در رشتهی مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی به سرانجام رساند و در حال حاضر به ترجمهی آثار بینالملل مشغول است. او مترجم کتابهای «حالا بیحساب شدیم»، «بیبال و پر» و «این آب آشامیدنی نیست» از «وودی آلن» هم بوده است که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
چند دقیقه بعد که داشتم در خیابان پنجم به سمت خانه پیاده میرفتم، با خودم فکر کردم که آیا دکتر هایملیخ، که تا این اندازه نامش در مقام کاشف مانور خارقالعادهای که کمی پیش شاهدش بودم در خرد جمعی نقش بسته، روحش هم خبر داشت که چیزی نمانده بود سه دانشمند. همچنان گمنام، پس از ماهها جستجوی بیوقفه برای یافتن راهحلی برای اين ترومای خطرناک زمان غذا، در کشف این مانور از او پیشی بگیرند؟ به اين نیز فکر کردم که آیا از وجود دفترچه، یادداشتی نزدیکی از اعضای ناشناس این گروه سه نفره خبر داشت؟ دفترچهای که خیلی تصادفی در یک حراجی به دلیل شباهتش ازنظر وزن و رنگ با اثری مصور به نام «بردگان حرمسرا» که قیمت ناچیز درآمد هشت هفته کاریم را برایش پیشنهاد داده بودم به من تعلق یافت. در ادامه گزیدههایی از این دفترچه خاطرات را، که صرفاً محض خدمت به علم آن را ارائه کردهام، میخوانید:
۳ ژانویه. امروز برای نخستین بار با دو همکار آشنا شدم که به نظرم هر دو آدمهای جالبی هستند، منتها ولفس هایم کمترین شباهتی با تصوراتم از او ندارد. مثلاً، از عکسش چاقتر است (فکر کنم عکسش قدیمی باشد). ریشش نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه اما انگار به پرپشتی علف هرز است. فقط این نیست. ابروهایی کلفت و پرپشت و چشمانی تیلهای هرکدام اندازه یک میکروب دارد، که پشت عینک ضخیمش همچون شیشهی ضدگلوله مدام با سوءظن اینطرف و آنطرف درحرکتاند. تازه تیک هم دارد.
یارو گنجینهای از تیکهای صورت و چشمکهای عصبی است که فقط مجموعه نتهای موسیقی استراوینسکی را کم دارد. با تمام این اوصاف، آبل ولفس هایم دانشمند باهوشی است که به خاطر تحقیقاتش بر روی خفگی پشت میز شام در سرتاسر دنیا اسطوره شده است. وقتی فهمید با مقالهاش درباره «عق زدن ناگهانی» آشنا هستم خیلی خوشش آمد و اعتراف کرد که نظريه من مبنی بر اينکه سکسکه امری است مادرزادی، که زمانی به دیده تردید به آن نگاه میشد، اکنون بهطورکلی در tim پذیرفته شده است.
برخلاف ولفس هایم که سرووضع عجیبوغریبی دارد، آنیکی عضو گروه سهنفرهمان درست همانگونه است که از خواندن آثارش انتظارش را داشتم. خانم شولامیث آرنولفینی که درنتیجه آزمایشات ترکیب دی.ان.ای او نوعی موش صحرایی باقابلیت خواندن آواز «مردمم را آزاد کنید» به وجود آمد، بهشدت انگلیسی است؛ بالباسهایی از پارچه پیچازی و موی گوجهای و عینک قابدار دسته شاخی که نصفهنیمه روی نوک بینیاش جا خوش کرده.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 660.۰۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 109 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۳۸:۰۰ |
نویسنده | وودی آلن |
مترجم |