طوفان جادویی به فرمان من اکنون میرسد از راه با بادهای سرد و یخهای عظیمِ خفته در هر سو تا این که پریانی که با رنگینکمان همراه و همرنگاند در هفت جا از هم جدا افتند با نیروی این جادو با یک تکان دستهای یخزده نفرین کنم اکنون هر کوچه و هر گوشه و هر تکهای از شهر پریان را از این زمان تا آخرین روز جهان این وردِ جادویی خاکستری و سرد خواهد کرد شهر و مردم آن را...