در خیالم به دنبالت هستم ای همنشین دل رنجورم
چگونه می توانم فراموشت کنم
تویی که در سکوت تنهاییه من
با خیالت ناجی من تنها می شوی
ناله هایم امانم را بریده
در سکوت، بی کسی، دلواپسی
می شکند
اما هیچ صدایی، هیچ جشنی مرا
شاد نمی کند...
جز تو که تمام
غم من خسته دل هستی