0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
رمان شب های روشن
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب رمان شب های روشن

درباره رمان شب های روشن

"و شاید تقدیرش چنین بود که لحظه‌ای از عمرش را با تو همدل باشد." کتاب شب‌های روشن با این جمله از ایوان تورگنیف آغاز می‌شود.

شب‌های روشن، زیبا، نادر و دل فریب

در میان آثار ادبیات عاشقانه، رمان کوتاه شب‌های روشن جایگاه ویژه‌ای دارد. داستایفسکی در این رمان، با شخصیت‌پردازی ماهرانه‌ای به موضوع تنهایی آدم‌ها، عشق، روابط بین آدم‌ها و فداکاری می‌پردازد. این کتاب درباره خاطرات یک رویاپرداز از زندگی‌اش در تنهایی و چهار شب صحبت با زنی است که نوری بر قلبش می‌تاباند و شب‌هایش را روشن می‌کند.

راوی داستان که شخصیت اصلی داستان هم است، مردی 26 ساله است. نامش و حرفه‌اش را نمی‌دانیم و هشت سال است که در سن‌پترزبورگ زندگی می‌کند. او در اتاقی کثیف و نامرتب زندگی می‌کند. بعد از هشت سال زندگی در این شهر، هیچ آشنایی ندارد. داستایفسکی شخصیت اصلی داستان شب‌های روشن را یک رویاپرداز معرفی می‌کند. مردی تنها و بدون دوست یا آشنایی که در شهر سن‌پترزبورگ روسیه زندگی می‌کند و تنها با روح ساختمان‌ها ارتباط برقرار می‌کند. او شب‌ها در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر پرسه می‌زند و هر گوشه‌ی شهر با ساختمان‌هایش برای او شخصیت دارند و با آن‌ها صحبت می‌کند. در واقع شهر و ساختمان‌هایش جایگزین روابط انسانی برای او شده‌اند. با قدم زدن در خیابان‌ها به تدریج ساختمان‌ها برای او شخصیت انسانی پیدا کرده‌اند.

این رمان داستان ماجرایی است که در چهار شب اتفاق می‌افتد. در شب اول مرد رویاپرداز یا همان راوی، با دختری که در حال گریستن است به نام ناستنکا آشنا می‌شود. با اینکه دختر به مرد دیگری علاقه دارد، آن‌ها چهار شب را به گفتگو و شناخت یکدیگر می‌گذرانند. هرچه مرد رویاپرداز با دختر آشناتر می‌شود، تنهایی‌اش از او بیشتر فاصله می‌گیرد.

آشنایی با دختر اولین ارتباط انسانی مرد با فردی دیگر است. اولین دیدار آن‌ها به مکالمه‌ای طولانی منجر می‌شود. مرد جوان زندگی‌اش را برای دختر تعریف می‌کند و می‌گوید که کل زندگی‌اش را در رویا سپری کرده است. به ویژه رویای آشنایی با زنی ایده‌آل. آن‌ها توافق می‌کنند تا شب بعد هم همدیگر را ببینند. شب بعد هر دو داستان زندگی خودشان را تعریف می‌کنند و این دیدارها تا چهار شب ادامه پیدا می‌کند.

یکی از جملات معروف کتاب این است: "یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟"

چرا شب‌های روشن؟

دلیل نام‌گذاری این کتاب پدیده‌ای نجومی است. داستان در اواخر فصل بهار روایت می‌شود. زمانی که شب‌ها در شهری مثل سن‌پترزبورگ به دلیل عرض جغرافیایی زیاد و نزدیکی نسبی به قطب شمال زمین، کاملا تاریک نمی‌شود و روشن باقی می‌ماند. البته این روشن بودن شب‌ها معنای استعاری هم دارد و بیانگر روشن شدن نوری در دل افسرده و تنهای دو شخصیت داستان است که چهار شب را با هم می‌گذرانند.

این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

علاقمندان به رمان خارجی با مضمون عاشقانه و همچنین شیفتگان ادبیات روسیه از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. البته منظور از مضمون عاشقانه، توصیف استادانه و شخصیت‌پردازی ظریف و عمیق روابط انسانی است و با سایر داستان‌های عاشقانه متفاوت است. اگر به تحلیل روابط انسانی علاقه دارید هم این کتاب را از دست ندهید.

ترجمه‌ي کتاب بی‌نظیر شب‌های روشن

کتاب شب‌های روشن با عنوان اصلی Belye Nochiرا نشر ماهی با ترجمه‌ی سروش حبیبی برای اولین بار در پاییز 1389 منتشر کرده است. ترجمه‌ی کتاب بسیار ساده و روان است. این کتاب در قطع جیبی چاپ شده است و دارای 112 صفحه است و درحال حاضر (زمستان 1400) به چاپ پنجاه و ششم رسیده است.

مترجم سروش حبیبی علاوه بر ترجمه‌ی آثار داستایفسکی مانند ابله و همزاد، آثار سایر نویسندگان روس مانند تولستوی و چخوف را هم ترجمه کرده است. نسخه pdf کتاب شب‌های روشن را می‌توانید از وب‌سایت فیدیبو دانلود کنید. این رمان خارجی همچنین توسط مترجمین و ناشرین دیگر مانند انتشارات روزگار و نشر یوشیتا هم به فارسی برگردانده شده است.

اقتباس‌های سینمایی

از داستان شب‌های روشن اقتباس‌های سینمایی بسیاری شده است و بیش از 10 فیلم از این رمان ساخته شده است که یکی از آن‌ها ساخته فرزاد موتمن است. این فیلم در سال 1381 ساخته شد.

داستایفسکی، نویسنده‌ای برای تمام اعصار

فئودور داستایفسکی (Fyodor Dostoyevsky) (1821-1881) یکی از برجسته‌ترین نویسندگان روس در قرن 19 است. موضوعات و شخصیت‌های اکثر کتاب‌های داستایفسکی از زندگی شخصی خود او گرفته شده است. این شخصیت‌ها از دنیای واقعی فاصله می‌گیرند و به رویا‌ روی می‌آورند، همان‌طور که شخصیت اصلی داستان شب‌های روشن.

فئودور داستایفسکی مانند سایر رمان‌نویس‌های مشهور دیگر، داستان کوتاه هم نوشته است. به خصوص در سال‌های پیش از تبعیدش به سیبری. داستان‌های اولیه شناخته‌تر شده او خانم صاحبخانه (1847)، همزاد (1846)، دزد شرافتمند (1848) و شب‌های روشن هستند. همگی این داستان‌ها در مجله‌ی یادداشت‌هایی از سرزمین پدری چاپ شدند که نشریه‌ای تاثیر‌گذار چاپ سن‌پترزبورگ بود.

بسیاری از منتقدان داستان‌های این دوره از زندگی داستایفسکی را به اندازه داستان‌هایی که بعد از تبعید به سیبری نوشت، پخته و عمیق نمی‌دانند. علت این موضوع شاید اتفاقی باشد که پیش از تبعید او افتاد. با مرور زندگی‌نامه داستایفسکی متوجه می‌شویم که او به اعدام محکوم شده بود و جوخه اعدام برای تیرباران او آماده شده بود که خبر تخفیف مجازاتش را به او می‌دهند. این اتفاق تاثیر عمیقی روی او گذاشت به طوری که خودش گفت "به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم."

شخصیت‌های حاضر در داستان‌های داستایفسکی متاثر از بینش روانشناسی داستایفسکی و دلسوزی او برای اقلیت‌های تنها و کمتر مورد توجه جامعه هستند که توانایی سازگاری با شرایط زندگی خود را ندارند. ویژگی اصلی کارهای او بررسی و تحلیل روانشناسانه‌ی شخصیت‌ها است.

داستایفسکی با اینکه بیش از یک قرن پیش زندگی می‌کرد، آثارش همیشه تازه و خواندی است. دلیل این موضوع این است که کتاب‌های او درباره انسان و رنج‌هایش است و این دیدگاه انسانی به موضوعات، باعث شده است داستان‌هایش در هر زمانه‌ای خواننده داشته باشد.

در بخشی از کتاب شب‌های روشن می‌خوانیم

شب دوم

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: «خب. پس توانستید زنده بمانید. نه؟»

«از دو ساعت پیش این جا منتظرم! نمی‌دانید امروز بر من چه گذشت»

«می‌دانم. می‌دانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یک عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل‌تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم!»

«از چه بابت؟ در چه مورد باید عاقل‌تر باشیم؟ من که حاضرم. اما راستش را بخواهید در تمام زندگی‌ام عاقلانه‌تر از حالا هیچ کاری نکرده‌ام!»

«راست می‌گویید؟ اول خواهش می‌کنم این جور دست مرا له نکنید. دوم اين که باید بگویم امروز درباره‌ی شما خیلی فکر کردم.»

«خب. به کجا رسیدید؟»

«به کجا رسیدم؟ به اینجا که همه کار را باید از اول شروع کن. چون فکرهایم را که کردم دیدم که از شما هیچ نمی‌دانم. رفتار دیروزم خیلی بچگانه بود مثل یک دختر بچه‌ی بی‌تجربه و البته دیدم که همه‌اش تقصیر این دل ساده و بی شیله پیله‌ی من است. خلاصه این که کار به اینجا رسید که وقتی به کار خودم خوب فکر کردم، روسفید شدم. مثل همه. وقتی آنچه در دلشان می‌گذرد خوب زیر و رو می‌کنند. برای همین است که برای اصلاح این اشتباه تصمیم گرفتم که شما را هرچه دقیق‌تر بشناسم و از ته و توی کارتان سردرآورم. خودتان باید توضیح بدهید و از سیر تا پیاز زندگی‌تان را برایم تعریف کنید. حالا بگویید ببینم چه جور آدمی هستید. زود باشید. همین حالا شروع کنید و داستان زندگی‌تان را بگویید.»

من دستپاچه شدم و با تعجب گفتم: «داستان زندگی‌ام؟ چه داستانی؟ کی به شما گفت که زندگی من داستانی دارد؟ من هیچ داستانی ندارم که ...»

حرفم را برید که: «چطور زندگی‌تان داستانی ندارد؟ پس چه جور زندگی کرده‌اید؟»

«چطور ندارد! بی‌داستان! همین‌طور! به قول معروف دیمی! تک و تنها! مطلقا تنها! شما می‌فهمید تنها یعنی چه؟»

«یعنی چه؟ یعنی هیچ وقت هیچ‌کس را نمی‌دیدید؟»

«نه. دیدن که چرا! همه را می‌بینم. ولی با اين همه تنهایم!»

«یعنی با هیچ کس حرف نمی زنید؟»

 

 

 

 

 

 

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
گوینده هوشمند (AI)
راوی
حجم
638.۸۲ کیلوبایت
تعداد صفحات
126 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۴:۱۲:۰۰
نویسندهفئودور داستایفسکی
مترجمسروش حبیبی
ناشرنشر ماهی
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Belye Nochi
تاریخ انتشار
۱۳۹۴/۰۵/۲۵
قیمت ارزی
3 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
راوی
۶۳۸.۸۲ کیلوبایت
۱۲۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.2
از 5
براساس رأی 1798 مخاطب
گیرا 🧲 (21)
تلخ ☕️ (15)
5
ستاره
57 ٪
4
ستاره
20 ٪
3
ستاره
10 ٪
2
ستاره
5 ٪
1
ستاره
6 ٪
630 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
4

زن ها عاشق مردهای بد میشوند و با مرد های خوب دردودل میکنند

5

یکی از کم نظیر ترین رمانی بود که خوندم فوق العاده بود البته باید عاشق باشی یا تجریه اش رو داشته باشی تا از خوندن کتاب لذت ببری... اونوقته که توصیفات کتاب میشه رویای خودت یا مروری بر خاطرات گذشتت... خدای من خیلی خوبه شب های روشن... اونقددددر خوووووب که من یه سره خوندمش. توی نظرات نوشته بودن فیلمش هم ساخته شده ... که من فیلمش رو هم همین الان بعد از کتابش دیدم نمیخوام فیلم شب های روشن به کارگردانی آقای موتمن رو نقد کنم و بگم چه کم و کاستی داشت آخه توی خود همین فیلم شب های روشن گفت که آدم تو کتابا همه چی رو اونطوری که خودش دوست داره تصور میکنه ولی تو فیلما مجبوری همه چی رو اونطور که کارگردان انتخاب کرده ببینی ،شاید این یکی از دلایلی هست که من از کتاب شب های روشن خیلی بیشتر لذت بردم. فقط چند صفحه اولش یک مقدار زیادی نویسنده در مورد خیال پردازیش حرف میزد طوری که وسطاش حوصله ات سر میرفت ولی در ادامه اونقدر خوب بود که این قسمت رو بپوشونه خوبی این کتاب به احساسات فاخر شخصی هست که تا زمان ملاقاتش با اون دختر ... بقیش رو پاک کردم ... خودتون باید بخونید... اون قلب پاک نویسنده که در آخر وقتی دختره ازش میپرسه ازم دلخوری و نویسنده میگه مگه میشه آدم از سی که دوسش داره دلخور باشه؟! و بعدش برای اون دختر بهترین ها رو آرزو میکنه خوشبختی و سعادت .... ولی حال خودش خیلی بده ... خعلی بد.... این عشق ها و دوست داشتن ها به نظرم منطقی تره تا چیزی که امروزه شاهدش هستیم و با یک جواب منفی شاهد اسید پاشی و کارای دیگه هستیم... ولی بیاید منطقی باشیم... اگر هم یک همچین دوست داشتنی قسمتتون شد ولی نتونستید کاری کنید کافیه احساستون رو به رسمیت بشناسید و با بازی روزگار غدار کنار بیاید ... میدونم گفتنش سخته ولی این حرف من رو حداقل بشنوید... و با خیانت کردن و فریب کس دیگه ای هیچ چی حل نمیشه امیدوارم همیشه شاد باشید کمی هم عاشق!

4

کتاب خیلی حال منو بد کرد منظورم این نیست که کتاب بدی بود آخه منم آدم خیال پردازیم و انگار داشتم داستان زندگی خودمو می خوندم! قلبم درد میگرفت آخه من این تنهایی رو خوب می شناسم میدونم چقدر درد آوره ... اینه که حسابی باهاش اشک ریختم!!

5

رمان واقعا زيبايي بود. من حقیقتش تازه رمان خواندن رو شروع کردم و از آثار داستایوفسکی فقط دو کتاب خواندم. جنایات و مکافات و همین کتاب شب های روشن درباره ی کتاب اگه بخوام بگم... این کتاب حس و حال تنهایی و تنها بودن رو به خوبی نشون میده. یه جورایی با خوندن داستان راوی یاد خودم افتادم. مدام خیال پردازی میکنم درباره ی رویاهام و... از این جا به بعد کسایی که داستانو نخوندن لطفا ادامه کامنتمو نخونن چون داستان منم یه جورایی به کتاب و داستان راوی ربط داره. گفتم که درباره ی رویاهام و دختری که به شدت عاشقش هستم و دوستش داشتم و هنوز دارم خیالبافی میکنم اما اون منو دوست نداره و کس دیگه ای رو میخواد. دقیقا مشابه راوی کتاب که که دچار عشق یه طرفه به معشوقش ناستنکا شده مثل خودم. حتی آخر کتاب وقتی نامه ی معشوقشو خوند به جای اینکه از دستش دلگیر باشه و واسش آرزوی بدبختی کنه برعکس واسش آرزوی خوشبختی میکنه چونکه واقعا عاشقشه و معشوقشو مقصر نمیدونه چونکه مجبور نیست به خاطر شادی اون فداکاری کنه. همونجور که من واسه دختری که دوستش دارم آرزوی خوشبختی میکنم. اگه میدونستم داستانش منو به یادش میندازه اصلا نمیخوندمش. (با وجود تمام احترامی که واسه داستایوفسکی قائلم) خلاصه کلام کسایی که عاشق واقعی باشن و عشقشون یه طرفه باشه خیلی بهتر میتونن از کسایی که عاشق نیستن یا اینکه عشقشون دوطرفه ست با کتاب ارتباط برقرار کنن. ترجمه استاد سروش حبیبی شک نکنید بهترین ترجمه واسه این کتابه. بر خلاف نظرات بعضی از دوستان که میگن ترجمه ی سنگینی داره، اصلا و به هیچ وجه سنگین نیست. فقط بعضی کلمات قدیمی مثل (کرنش، عبث، بالان، شور شباب، زرینه، فراک و...) تو کتاب هست که خوانندگان عزیز درصورت تمایل واسه فهم بهتر داستان میتونن از فرهنگ لغت نامه استفاده کنن. و به نظرم زیبایی داستان به همین کلمات قدیمیه و خب چون داستان کلاسیک و قدیمی هست طبیعیه که نوع ترجمه هم باید کلاسیک و کمی قدیمی باشه.

1

با یکی از آشنایان قرار گذاشته ایم کتابهایی را که مشترک داریم و هنوز نخوانده ایم همزمان بخوانیم و اولین کتابی که انتخاب کردیم کتاب شبهای روشن فئودور داستایوفسکی بود. وقتی اسم فئودور داستایوفسکی میاد، انسان یاد کتابهای و داستانهای کلاسیک میفته که حتی جرات نمیکنه طرف کتاب بره. یعنی گاهی کتاب را آنقدر بزرگ و با ابهت میدونه که با احتیاط طرف کتاب میره. وقتی کتاب شبهای روشن رو خریدم حس خاص و حس بزرگی بهم دست داد و وقتی کتاب را شروع به خواندن کردم خودم را برای یک رمان سنگین، رمانتیک و پرمحتوای اماده کرده بودم. یه چیزی در حد جنایات و مکافات یا قماربار یا ..... اما حدس و انتظارم بی مورد بود شبهای روشن یک داستان پیش پاافتاده است درباره یک آدم لاابالی روانپریش بی مسئولیت که عاشق اولین دختری میشود که سرراهش قرار میگیرد و با چاشنی فردین بازی سعی میکند در دل دختر برای خودش جایی پیدا کند. کتاب نه کلاسیک است و نه موضوع خاصی دارد، داستانی که فقط وقت خواننده را بیهوده تلف میکنند شاید برای نوجوانان جذاب باشد اما برای بزرگسالان!!!!!؟؟؟؟ و ترجمه افتضاح و ابتدایی. امتیاز من به این کتاب ۲ از ۱۰ است

5

شبهای روشن من آن روز صبح به آخر رسید .

5

خدای من،یک دقیقه ی تمام شادکامی!!!این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟!

3

موقع خوندن این کتاب همش فکر میکردم که چه اتفاقی میفتاد اگه اسم داستایوفسکی رو از روش برمیداشتیم؟ احتمالا تبدیل میشد به یک کتاب زرد بازاری. چه خوب میشد اگه کتاب ها رو نه به واسطه نویسنده و جلد که به واسطه چیزی که در چنته دارن زیر ذره بین ببریم.

5

کسی میتونه شب‌های روشن رو درک کنه که خیالبافی کرده باشه... خیالبافی با توهم فرق میکنه، موقع خیالبافی میدونی واقعیت نداره ولی اون احساس شیرین رو دوست داری ولی توهم رو نمیدونی که واقعی نیست و بهش دل میبندی.... شیرینی خیال تورو به جایی میبره که هیچ وقت تا حالا نرفتی و این خیالبافی میشه شیوه زندگی ولی حتی خیال هم تاریخ انقضا داره و میبینه که تنهایی با خیال پر نمیشه.... این کتاب داره قدرت عشق رو نشون میده که از خیال‌های عشق‌های جاودان هم شیرینتره حتی اگه به معشوقت نرسی..... من عاشق داستایفسکی شدم که دست خودمو برام رو کرد..... ترجمه سروش حبیبی هم که عالی بود . از متن کتاب: آدم خود را فریب می‌دهد و ناخواسته از بیرون یقین میابد که عشقی راستین و اصیل روح را می‌انگیزد و دل را می‌افروزد، ناخواسته باور میکند که در رویاهای ناملموسش چیزی زنده و ملموس نهفته است. وای که چه فریبی! مثلا عشق با همه‌ی وجد بی زوالش، با همه رنج‌های جانکاهش، در دل او راه یافته است..........می‌توانید باور کنید که او کسی را که در رویای مجنون وار و بلند پروازش دوست میداشته هرگز نشناخته است.

5

درست اونجایی که سرگردونی دختر تموم میشه حیرانی پسر شروع میشه ...

نمایش 620 نقد دیگر
4.2
(1,813)
گیرا 🧲 (21)
40,000
٪50
20,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
٪30
شب های روشن
شب های روشن
فئودور داستایفسکی

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
رمان شب های روشن
٪50
رمان شب های روشن
فئودور داستایفسکی
نشر ماهی
4.2
(1,813)
گیرا 🧲 (21)
40,000
٪50
20,000
تومان