جامعهای را تصور کنید که در آن هیچ قانونی وجود نداشته باشد، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟ اکنون جامعهای را تصور کنید که در آن قوانین سخت و سنگینی وجود دارند، قوانینی که حتی فکر کردن شما را هم کنترل میکنند و شما را تبدیل به یک ماشین بیمغز میکنند، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟
جرج اورول معتقد است: «اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسانها انسانیت خودشان را از دست میدهند.»
کتاب 1984 با ظرافت خاصی مرز بین این دو جامعه را تصویر کرده است و دید شما را به یک جامعه پادآرمانشهر باز میکند.
کتاب 1984، دنیای ترسناکی را توصیف میکند که تنها سه کشور بزرگ در آن وجود دارند؛ اوشینیا، اوراسیا، ایستیشیا. همان سه کشور بی رحم هم همیشه با یکدیگر در حال جنگند. این داستان در لندن، در کشور اوشینیا رخ میدهد که جامعهاش به سه طبقه تقسیم شده است، طبقهی کارگر، اعضای عادی حزب (مردم عادی) و اعضای رده بالای حزب. همهی افراد جامعه در این سه دسته قرار میگیرند و باید از «برادر بزرگ» که رئیس حزب است، اطاعت کنند. نوشتن در این جامعه ممنوع است و همهی جامعه به وسیلهی تلویزیونهای تلهاسکرین کنترل میشود. در این جامعه برای همه تنها یک حقیقت محض وجود دارد و آن حقیقت هم حزب است، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.
جرج اورول در کتاب 1984 تصویری از جامعهی پاد آرمانشهر ترسیم میکند. اریک فروم، جامعهشناس آلمانی درمقدمهی کتاب 1984 ترجمهی حمیدرضا بلوچ دو مفهوم آرمانشهر و پاد آرمانشهر را شرح میدهد. تصویری که تا پیش از اورول جایگاهی در ادبیات نداشت.
اصطلاح اُتوپیا یا آرمانشهر را ارسطو برای اولین بار در «رسالهی جمهوری» مطرح میکند، او در کتاب «جمهوری» جامعهی آرمانی و دلخواه خودش را شرح میدهد و دستههای مختلف مانند معلمان و شاعران را در طبقات خاص خودشان قرار میدهد.
مفهوم آرمانشهر در قرن شانزده و هفده میلادی، بعد از رنسانس، بسیار محبوب شد. در آن سالها کتاب «اوتوپیا» توماس مور بسیار مشهور شده. توماس مور در این کتاب دیدگاهی مثبت به آینده داشت و روحیهی امیدوارانه و متکی به نفسی برای انسانهای آینده تصور میکرد.
کتاب 1984 اورول مفهومی کاملا متضاد با آرمانشهر توماس مور تصویر میکند. گرچه در 1984 هم یک آرمانشهری وجود دارد اما خصوصیات آن نه تنها مثبت و امیدوارکننده نیست، بلکه تاریک و منفی است. اورول در این کتاب ناتوانی و ناامیدی انسان امروز را نشان میدهد. بنابراین جامعهی تصویر شدهی اورول را میتوان «پادآرمانشهر» نامید.
شخصیت اصلی داستان 1984 وینستون اسمیت است. او که در دسته اعضای عادی جامعه قرار دارد، فردی است با افکار بزرگ، فردی انقلابی که میتواند برای جامعهاش بسیار خطرناک باشد. او تنها کسی در آن جامعه است فکرش محدود به پیداکردن غذای کافی نیست بلکه به مبارزات پنهانی و ضدحزب فکر میکند. اسمیت در طول داستان با دختری به نام جولیا آشنا و وارد رابطهی عاشقانهای با او میشود. رابطهی عاشقانهای که از نظر حزب کاملا ممنوع و تنفرآمیز است. جولیا در طول داستان همراه و همنشین اسمیت میشود و این همنشینی اتفاقات بعدی داستان را شکل میدهد.
برای انتخاب ژانر مشهورترین نوشتهی جرج اورول، دو نظریه وجود دارد. نظریهی اول کسانی هستند که این کتاب را در دستهی علمی تخیلی تقسیم میکنند و نظریهی دوم کسانی هستند که این کتاب را در دستهی داستان سیاسی قرار میدهند.
استفادهی نام نمادین برای وزارتخانهها، یکی از نکات ظریف نوشته اورول است. برای مثال وزارت حقیقت با تعریف اورول جایی است که در آن وقایع را تغییر میدهند و حقایق جدید میسازند. وزارت فراوانی هم جایی است که در آن غذاها و مواد مورد نیاز را جیرهبندی میکنند.
تمام شخصیتهای این کتاب علاوه بر نام نمادین، شخصیت نمادینی هم دارند. برای مثال «برادر بزرگ» نماد یک نظام دیکتاتوری است. حکومتی که بر زندگی مردم نظارت میکند و تمام کارهای آنها را کنترل میکند.
نمادهای این کتاب به نامها خلاصه نمیشوند، و جرج اورول نمادهای اصلیاش را در لابهلای متنش پنهان کرده است، نمادهایی مثل آزاداندیشی در برابر کنترل، دوستی در برابر خیانت و آزادی سیاسی در برابر سرکوب.
نکتهای که بعد از خواندن 1984 در ذهن خواننده پررنگ میشود این است که آیا ممکن است شرایط بهگونهای تغییر کند که انسان آرزوهایش برای آزادی، شرافت، کمال و عشق را فراموش کند؟
نام اصلی جرج اورول «اریک آرتور بلیر» است، او در هند متولد شد اما پیش از یکسالگی به همراه مادر و خواهرش به انگلستان مهاجرت کرد. او نام مستعار هنری جرج اورول (Henry George Orwell) را انتخاب کرد تا نامش انگلیسی باشد و به عنوان یک انگلیسی شناخته شود. اورول زمانی در ظرفشورخانهای در هتل کار میکرد و در میان مردم سطح پایین جامعه زندگی میکرد که داستان کتاب «آس و پاسها در پاریس و لندن» نتیجهی زندگی در آن دوران است. او در 27 سالگی در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرد، در این جنگ مجروح شد و به علت این جراحات در سال 1950 درگذشت.
میتوان ادعا کرد که بیشتر کتابهای اورول بر اساس تجربیات شخصیاش نوشته شده است. برای مثال کتاب «روزهای برمه»ی او، خاطرات زمانی است که در برمه یا میانمار امروز پلیس بوده است و کتاب «دختر کشیش» اورورل تحت تاثیر شغل معلمی و کتابفروشیاش در لندن شکل گرفته است. جرج اورول در سال 1949 کتاب 1984 را نوشت. او که یکی از بهترین داستاننویسان و منتقدان ادبی در انگلستان بود بین سالهای 1945 تا 1949 دو شاهکارها ادبیاش را خلق کرد: «قلعهی حیوانات» در سال 1945 و کتاب هزارو نهصد و هشتاد و چهار در سال 1949. دو شاهکاری که تا همیشه نام اورول را در تاریخ ادبیات جهان ثبت کردند.
خوشبختانه تمام آثار جرج اورول به فارسی ترجمه شدهاند. کتاب «قلعهی حیوانات» و 1984 بیشترین تعداد و تنوع ترجمه را میان کتابهای دیگر اورول دارد. مترجمان بزرگی چون امیر امیرشاهی، محمد فیروز، حمیدرضا بلوچ و صالح حسینی کتاب قلعه حیوانات را ترجمه کردهاند. کتاب 1984 را هم صالح حسینی، مریم فیروزبخش و حمیدرضا بلوچ در نسخههای متفاوتی به فارسی برگرداندهاند.
نسخهای که هماکنون در این صفحهی فیدیبو قابل دانلود است، ترجهی صالح حسینی است.
در سال 1956 مایکل ردفورد فیلمی بر اساس رمان 1984 ساخت، که بسیار متعهد به متن بود. ردفورد متن اصلی رمان را با تغییر بسیار کمی تبدیل به فیلمنامه کرد. این فیلم در جدول فروش جهانی، بیشتر از 8 میلیون دلار درآمد داشت و بازیگرانی مشهور چون جان هارت در آن ایفای نقش میکردند. فیلم 1984 جایزهی ان ام ای (NME Awards) را دریافت کرد و این جایزه روی فروش بیشتر این فیلم بسیار تاثیرگذار بود.
میتوانید نسخهی الکترونیک و pdf کتاب 1984 از جرج اورول را به صورت قانونی از فیدیبو دانلود کنید، دانلود کتاب صوتی 1984 هم از طریق فیدیبو امکان پذیر است.
وزارت حقیقت، یا همان میتی ترو در زبان نوین به طرز شگفتآوری در میان چشمانداز، خودنمایی میکرد. شاختمان عظیم هرمی شکلی به رنگ سفید، که به صورت پله پله تا ارتفاع سیصدمتر بالا رفته بود. از جایی که وینستون ایستاده بود سه شعار حزب را که به نحوی موزون بر نمای سفید ساختمان به طور برجسته نوشته بودند، به راحتی میشد خواند:
جنگ، صلح است.
آزادی، بردگی است.
نادانی، توانایی است.
آنطور که میگفتند وزارت حقیقت شامل سه هزار اتاق در بالای طبقهی همکف و همین تعداد اتاق در زیر زمین بود. در تمام شهر لندن تنها سه ساختمان دیگر با این شکل و اندازه وجود داشت. این چهار ساختمان، کلیه عمارتهای اطراف را تخت الشعاع قرار داده بودند، و از بالای عمارت پیروزی هر چهارتای آنها دیده میشد.
«وینستون خیال داشت خاطرات روزانهی خود را در آن یادداشت کند. این کار غیرقانونی نبود (در واقع هیچکاری غیر قانونی نبود، چون اصلا قانونی وجود نداشت.) اما اگر متوجه میشدند، به طور حتم، مجازات مرگ. یا حداقل بیست و پنج سال محکومیت در اردوگاه کار در انتظارش بود. وینستون، سر قلمی به قلم خود وصل کرد و آن را به درون جوهر فرو برد. قلم، ابزار منسوخ شدهای بود که دیگر به ندرت حتی برای امضا کردن به کار میرفت و او صرفا به این دلیل که نمیخواست آن کاغذ خوشرنگ و زیبا را با یک خودکار خط خطی کند، ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند. او در واقع زیاد به نوشتن با دست عادت نداشت چون آنها به طور معمول، همهچیز را، به جز برخی نوشتههای بسیار کوتاه، به دستگاه «گفته نگار» دیکته میکردند، اما بی شک برای هدف فعلی امکان استفاده از آن نبود. بنابراین قلم را در جوهر فرو برد و سپس برای لحظهای کوتاه دچار تردید شد. به دلشوره افتاد. نوشتن روی کاغذ نیاز به عزمی راسخ داشت. با حروف ریز و مغشوشی نوشت: چهارم آوریل، 1984.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 272 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۰۴:۰۰ |
نویسنده | جورج اورول |
مترجم | صالح حسینی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 6.۵ دلار |
قیمت چاپی | 145,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
تا دیکتاتور هست این کتاب معنا داره
بدون اغراق بنظرم بهترین کتاب دنیاست
نسخه چاپی رو خریدم ! با کلی شوق که بخونم و حال کنم ۱۰ صفحه خوندم کنارش گذاشتم ! هدف مترجم از ترجمه این کتاب ترجمه این کتاب نبوده ! هدفش به رخ کشیدن توانایی خودش در به کار بردن کلمات قلمبه و سلمبه و بسیار سخت در ادبیات فارسی است ! به شدت ترجمه کلافه کننده یه جمله رو ۵ بار میخوندم بازنمیفهمیدم چی میگه ! هی میومدم برم تو داستان یه کلمه سخت میکوبید جلوم ! جناب مترجم این کار شما درست نیست ! من از شماحمایت کردم و نسخه چاپی خریدم و شما به من ضرر زدی ! مرسی
این کتاب فوق العادست.کاملا ما درکش میکنیم اونقدر واقعی که گاهی شک میکنم این کتاب قبل۵۷ نوشته شده.هر دو کتاب جرج اورول عالی بودن
این کتاب داره به وضوح درباره زندگی در یک حکومت تمامیت خواه توضیح میده. خوشونت بارانه توضیحاتی درباره کنترل شدن و پر شدن مغز از چرندیات صحبت می کنه. البته ترجمه بنظرم برای این کتاب با این همه بار معنایی ریز و درشت مناسب بود. از قلم نیفتد که کتاب واقعا طولانیه و بهتره قبلش یه اشنایی با موضوع کتاب داشته باشین توی همین فیدیبو یک پوستر رایگان درست شده اگر دلتون هم خواست می تونید پادکست های مختلف خلاصه کتاب رو گوش بدین.کلا برای کسایی که علاقه دارن به جامعه شناسی و تمامیت خواهی این کتاب براشون پادآرمان شهر رو می سازه یک جمله که توی این کتاب به نظرم خیلی جالب بود : کتاب واقعی فقط دانسته هات رو جمع آوری و تکمیل می کنه
فقط اومدم ی راهنمایی کنم به کسایی که نخوندن اول از همه این کتاب بی نظیره و هیچ حرفی واسه گفتن نداره قاعتا کتابی ک اورول نوشته باشه کم میتونن انتقاد کنن ازش و بنظر من خوندن این کتاب میتونه به اندازه. خوندن چند کتاب سیاسی مفید باشه ولی با توجه به کتابایی ک خوندم این کتاب با اختلاف مزخرف ترین ترجمه ی ممکنو داشت نمیدونم واقعا چرا صالح حسینی اینو اینجوری ترجمه کرده بود فقط من هر یه بندشو ک میخوندم انقدر این ترجمش مضخرف بود اعصابم خورد میشد میزاشتمش کنار کتابی مثل حکایت دولت فرزانگی رو من توی سه روز خوندم ولی این بعد یک ماه هنوز تموم نشده
کتاب بسیار عالی و پر مفهمومی بود. آدم رو به چالش میکشونه. واقعا زیبا بود و ارزششو داشت. تصور اینکه تا این حد تحت کنترل باشی، دیوانه کننده هست و بدتر اینکه هیچ سندی نیست که اثبات کنی گذشته بهتری هم وجود داشته. البته وقتی عمیق فکر میکنی میبینی همه تحت کنترلیم و نویسنده با اغراق بیشتری این مسئله رو به تصویر کشیده. این جمله که میگه در برابر درد هیچ قهرمانی وجود نداره شاهکاری بود که لذت بردم. در پایان اضافه میکنم که من فقط از یک مترجم خوندم و اون هم آقای صالح حسینی بود و زیاد از ترجمه ایشون خوشم نیومد بعضی قسمتاش خیلی نامفهوم بود.
در مورد کتاب و داستان که حرفی نیست ولی این ترجمه واقعا افتضاحه بیشتر مترجم قصد داشته توانایی خودش رو تو بکار بردن کلمات غریب فارسی نشون بده ! واقعا ترجمه افتضاحه نمیدونم چرا بقیه میگن این بهترین ترجمشه .
مطالعه این کتاب برای همه میتونه مفید باشه، این کتاب شهرت جهانی داره، حتما مطالعه بفرمایید، کل داستان پیامی داره که شما رو بفکر فرو وامیداره
کتاب واقعا خوبیه و نیازی به تعریف نداره. ترجمه یه مقدار سلیس نیست ولی از نظر رسوندن مفهوم از بقیه ترجمهها بهتره. مترجم تلاش کرده طوری ترجمه کنه که حس و حال کتاب و بعد ادبیِ اون حفظ بشه. من این رو بعد از مقایسه با یه ترجمه که دوستم نشونم داد فهمیدم. من یه جمله رو از کتاب گفتم و اون نشنیده بودش. وقتی کتاب خودش رو آورد و مقایسه کردیم، فهمیدیم کلا مترجم مفهوم و هدف جمله رو نگرفته بود و همینطوری سعی کرده بود روان ترجمه کنه! خلاصه که شاید اونقد سلیس نباشه، ولی در رسوندن مفهوم جملات موفق بوده.